نتایج جستجو برای عبارت :

س دخترای شهرگرگان

خب من سلیقه م عوض شده.
قبلنا دختر سفید و پسر سبزه مانند دوست داشتم.
 
الان هم دختر سبزه و هم پسر سبزه دوست دارم :)
خدایی دختراي سبزه خیلی ناز و خوشگلن. خیلی.
 
من اگه لپام قرمز نبود و چال نداشتم قطعا میرفتم برنزه میکردم. دختراي سبزه نازن. خوشگلن.
طبق آمار ها در صورت ازدواج مردهای دهه پنجاه و شصت باز هم حدود یک میلیون! دختر دهه شصتی موفق به ازدواج نمیشوند و شاید مجبور باشن تا آخر عمر مجرد بمونن.
پسرای دهه شصتی در یک اقدام غافلگیرانه برای ازدواج سراغ دختراي جوانتر دهه هفتادی رفتن و دختراي دهه شصتی شانس ازدواج رو از دست دادن!
دخترايی که مسن شدن و با اومدن دختراي ترگل ورگل دیگه شاید چندان بختی برای ازدواج نداشته باشن.
 
پ.ن:شاید بگین از لحاظ مالی و جنسی خودشون رو میکنن؛اما هیچکدوم مثل
دختراي فیلیپینی و حتی پسراشون، خیلی مشهورن توی کانادا
که خودشون رو میندازن به بقیه،
مخصوصا دخترها
 
دلیلش هم اینه که کشورشون خیلی اقتصاد خرابی داره،
و کلا از بچگی بهشون یاد ندادن که شخصیت داشته باشن،
 
یه سفید، یه چینی، ایرانی، هندی، هرکی، هرچی هم داغون باشه، یه وایت اگه دو بار زن گرفته باشه و کلا داغون هم باشه،
یه دختر فیلیپینی صد در صد سعی میکنه حتما زنش بشه،
چون که میتونه پاسپورت کانادایی بگیره،
 
دختراي چینی و ژاپنی اینطوری نیستن معمول
دور از جون فاطمه و مدوسا و خیلی از دختراي ایرانی که میشناسم و میدونم که بچه های خوبین
واقعا بیخود نیست که نسل ما داره تموم میشه.
از اغلب دختراي ایرانی مخصوصا دختراي ایرانی ای که الان توی کانادا میبینم (و همینطور خانم های ایرانی) فاقد نفهم تر ندیدم من.
شما بیاین کانادا میبینین دختراي کانادایی خیلی خیلی قابل تحمل تر هستن و خیلی کم تر ناز و نوز و آخ و اوخ الکی دارن
دختر ایرانی میبینی از اول توی ناز و نعمت بزرگ شده
با همون درک نکردن شرایط کشورش و با
نجمه خانم  در هر شرایطی بهترین روحیه را داشتن در شرایطی که گاها دیده میشه خانم ها دچار خطا و اشتباه میشند . موقعیت هایی برای ایشون پیش اومده بود که اگ دختراي دیگه بودن فریب میخوردن ولی ایشون با تعقل و با تفکر به بهترین نحو با اون مسئله برخورد میکردن این مسئله مسئله ی فوق العاده مهمی هست که دختراي جوون باید بیشتر بهش دقت کنند
سلام دوستان اینم مدل مانتو برای دختراي بلاگرمدل های متنوع گذاشتم که هر کس به سلیقه خودش دوست داشته باشه اکثرا مدل مانتو های برند هستن پس از شیک بودنشون خیالتون راحت باشه پ ن:من هیچوقت از رو مد نمی‌رم امسالم می‌خوام مانتو بدم بدوزن و مدل مانتوم تو مدلا هست 
امیدوارم دوست داشته باشین 
برای دیدن مدلا برید ادامه مطلب
ادامه مطلب
کلیسای مریم مقدس قرق واقع در استان گلستان می باشد. استان گلستان یکی از سرسبزترین استان های شمالی کشور می باشد که بسیار دیدنی می باشد. این استان دارای جاذبه های گردشگری زیادی می باشد و برای اینکه بتوانید تمام دیدنی های آن را ببینید باید یک برنامه سفر مفصل را بچینید. برای اجاره ویلا در گرگانمی توانید با شماره زیر تماس بگیرید.09114481870 روستای قرق کجاست؟قرق ،روستایی از توابع بخش بهاران شهرستان گرگان در استان گلستان است. این روستا در دهستان قرق
??اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ??بسم رب الشهدا   #قسمت 2  #هادی_دلها   از خونه خارج شدم  من توسکا اسفندیاری هستم سال دوم دبیرستان رشته  تجربی میخونم  شاگرد دوم کل دبیرستان شهیده نسرین افضلم ?? شاگرد اول مدرسمون زینب عطایی فرد هست  امروز حدودا دوهفته از سال تحصیلی 94-95میگذره   رسیدم مدرسه بچه ها صف بسته بودن   مدیرمون خانم محمدی داشتن صحبت میکردن  دختراي گلم از امروز طبق برنامتون درس دین زندگ
بله من تنها نیستم که وقتی به غم هام فکر میکنم و های های اشک میریزم، قبلا یه نفر مشابه من همین کار رو کرده ! 
ری رآ یکی از عزیزترین دختراي وبلاگ نویس شیراز 
گاهی هم فکر میکنم کاش ری رآ هیچ وقت به ایران برنمیگشت .
از رضا شنیده بودم خیلی سال آلمان زندگی کرده.
زندگی جای دیگری است
روان و بی قلق.  معلومه جین آستین شخصیت زن ها رو به خوبی واکاوی کرده تا تونسته این طور دقیق، احساساتی که از خودشون بروز میدن رو بنویسه. شخصیت هایی که در غرور و تعصب نقش داشتند رو علاوه بر تجسم ظاهرشون، با صفاتشون ،حالت های درونیشون و کیفیت و سبک روابطشون شناختم.راستش خوندن فصل اولش برام یه خورده سخت بود و دیر منو درگیر کرد اما رفته رفته داستان به اوج رسید. اتفاقاتی که در فصل دوم افتاد باعث شد  پایان داستان رو حدس بزنم! نا گفته نماند که اگ
امروز حساب بانکیم صفر شد. یه صفر گنده. پیش خودم فکر کردم اگه پدری نداشتم که هر وقت و هر کجا مثل دست ِِ خدا روی زمین به دادم برسه اوضاع چجوری می شد! راستش نتیجه ی فکرام چیز ترسناکی بود
+ خدا باباها رو حفظ کنه. باباهای دختراي شبیه به من رو بیشتر!
این موزیک کره‌ایه. من عاشقشم. عاشق اینم که چطور آروم شروع می‌شه و با سروصدا تموم می‌شه. عاشق اسمشم. عاشق دودودورودادای وسطشم. عاشق اینم که منو یاد دختراي موکوتاه با دامن های تا وسط ساق پا میندازه. منو یاد رژ قرمز میندازه و ادمای تو فکرم باهاش میرقصن. برای همین میذارمش اینجا.
BtoB - Blue Moon
الان من دقیقا تو این وضعیتم.
نه میتونم به کامیار پیام بدم بگم چیکار کنم اذیتم میکنن میگه بم تقصیر خودته و تارزه وابسته میشم و اون هم میفهمه و کلا داغون میشه همچی.
نه میتونم به کسی بگم.
به کی بگم آخه.
واقعا برام سواله آدم های عوضی چطوری خوش و خرم اینجا زندگی میکنن؟
آخرش چی؟
الان چی؟
سخت ترین شبای زندگی در کنار سلیطه ترین دختراي ایران
 
همیشه دلم میخواست راننده ماشین پلیس باشمبلندگو بگیرم دستم بگم :»راننده پژو سفید حرکت کن.»ریو؟ سرت رو بنداز پایین ، مگه خودت خواهر مادر نداری ؟؟؟»لندکروز مشکی؟شیطون دختراي قشنگی سوار کردی»۲۰۶ صندوق دار!!! آهنگت خیلی قدیمیه عوضش کن»بنز مشکی بننننززز فخر میفروشیبزن بغل
والا محمد یه جوری بهم میگفت تو نمایشی هم هستی
تو بیا ببین این دخترا و پسرایی که دیروز رسیدن کانادا
هر روز 30 تا استوری میذارن و 100 تاعکس.
ت میخورن و عکس میذارن!
من این همه استان و کشور این جاها رفتم و هیچ وقت عکسی نمیذارم روی پروفایلم یا اینستاگرام یا هرچی.
والا!
به نظرم غالب مردم ایران نمایشین. نمایشی هستن که اسم دانشگاهشون رو میزنن همه جا.
دیشب یه مهمونی رفته بودم
و خانم خونه هم به روش پیوست به همسر اومده بود کانادا
حقیقتش هر وقت میرم مهمونی
خدایا یه لیست بهت میدم لطفا منقرض یا محوشون کن. 
از دختراي چاپلوس گروه درسی گرفته تا آدمای جوگیر مزخرف.
من درکشون نمیکنم.
من درکشون نمیکنم و حالم از تک‌تکشون به هم می‌خوره. 
الان دلم یه خونه توی یه گوشه از اروپا و دور از هربیماری و جنگ و درگیری‌ای میخواد که سر کوچه‌ش کتابفروشی باشه و دوتا گربه جلوی درش. و توشم پر از گل و گلدون. 
 
لطفا حواست به گلدونای دفتر خانم ردموند هم باشه.
 
خبرش داره میپیچه و یکی یکی سر و کلشون پیدا میشه اولیش که فیزیوتراپه بود زنگ زده بودم هماهنگ کنم باهاشون بریم بیرون از اون " عزیزم " اولش معلوم بود خبردار شده سوار ماشین که شدیم شروع کرد چیز لیسی که " خوشگل ترین دختراي این محله و " توی خونه هم که میدیدم داره کرم میریزه رفته بودم رو مبل دور از دسترس همشون نشسته بودم میگفت " گوشت تلخ شدی قبلا رل داشتی الان مشکلت چیه پا نمیدی " دکتر هم کرم می‌ریخت ولی به اون به نسبت علی بیشتر اعتماد داشتم یکم زدیم ت
بچه تا میخایم رول پلی میراکلس بزاریم ^----* اگر هم نمیدونید رول پلی چیه بزارید براتون بگم یعنی هر کدوم یه شخصیت برمی داریم و به جاشون حرف میزنیم :)) من .رها دانلود دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
میدونی! من از فیلمای مسعود کیمیایی خوشم میاد. از داش آکل و قیصر و آدم لوتیا و بامرامای فیلم فارسیا هم همینطور. از اینا که رگ غیرتشون میزنه بالا و پا رو دلشون میذارن و. اما.
اما دلم نمیخواد خودم یکی از دختراي اون مدل داستانا باشم. بدم میاد یکی به جام تصمیم بگیره و لوتی بازی در بیاره. ترجیح میدم بیاد به خودم بگه: خب!  فلانی! خوش داری چه جوری دهن سرنوشت رو سرویس کنیم؟
دلم گرفته چرا هیچکی منو دوسم نداره؟ چرا من نمیتونم مثل بقیه دخترا دوس پسر داشته باشم؟ واقعا حس مزخرفیه،دارم از تنهایی میمیرم،ولی به قول استاد زبانم مثل یه عابد تنها موندم بخدا زشتم نیستم،یه جورایی میشه گفت خوشگلم و آدم معتقدی هم نیستم،ولی خب من مثل بقیه دختراي همسن و سالم اصلا از خونه بیرونم نمیرم و زیاد با پسرا حرف نمیزنم و میترسم ازشون و بدتر از صدتا آدم مذهبی ازشون فاصله میگیرم نمیدونم چرا وقتیم به کسی میگم تا الان با کسی نبودم ،شروع می
خوشبحاله دختراي دیگه خرسی که سعیدشون براشون خریده رو بغل میکنن ولی من چی؟ من حتی از عشقم خبر ندارم ؟ نمیدونم کجاس؟گشنه اس ، تشنه اس؟ سردشه؟گرمشه ؟ :(حتی نمیدونم اسمش چیه فقط میدونم عشقمه :)))نیمه ی گمشده ی من کجایی دقیقن کجایی ؟ :D
اینروزا حالم خیلی بده در حدی که مادرم مدام درحال پرسیدن اینه که چی شده؟ به چی فکر میکنی؟چت شده؟؟ تو حالت خلسه ام انگار. نمیتونم به مادرم بگم که عاشق شدم، نمیتونم بگم عاشق یه دختر ول شدم، یه دختر غیر قابل اعتماد با یه خانواده داغون. هر روز میبینمش و به چشم هم خیره میمونیم و انگار هر دو تو دلمون چیزی برای گفتن داریم. حس میکنم دوسم داره، اما مانع بزرگ اخلاقیات و خانوادشه چون از اون دختراي پسر بازه و خانوادش هم داغونن. لعنت به من
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دختراي جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دختراي جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
هر شب
وقتی هم خونه ایم خسته از کار برمیگشت
فرنی و شامی که براش (ّرای خودمون) پخته بودم رو میخورد
 
برام چایی درست میکرد
 
گاهی من براش درست میکردم اون بیشتر پیتزا و استیک درست میکرد
 
و هر شب برای من ازین حرف میزد که دختراي وایت ادمای مزخرفین و میخواد با یه میدل ایسترنی یا اسیایی یا افریقایی دیت کنه.
 
و اگه نشه
میخواد بره همجنس گرا بشه.
 
الان من با کی هر شب حرف بزنم؟
 
من امادگی رفتن به اپارتمان تنهایی رو نداشتم!
 
عمری هم خونه ای داشتم.
 
باید بر
بچه ها خیلی مهمه کن ازتون درخاست دارم همراهم باشید و عضو گروه شید جایزه هم داره .مپ ماینکرافتو مستقیم میدم بهتون .هرکی با منه تو کامنت بگه بریم.زالو دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
بهش نگفتم آزردی منو، گفتم، آزرده شدم، راستش دلم نیومد خوبیاشو ندیده بگیرم، و هم در مقامی نیستم که معترض باشم، بهرحال ایشون رئیس من هستن.وقتی به دیدنش رفتم، خیلی سال از ندیدنامون می گذشت. پیر شده بود. اما هنوز چاق بود، ابروهاش کم پشت و کمرنگ شده بود، و کلی از موهاش سفید و رنگ پریده، پر از ناامیدی بود انگار اما نگاهش هنوز رگه هایی از زندگی درش بود. داشتم به تغییرات چهره ش نگاه می کردم که یهو خندید. خنده م گرفت. گفت بی خیال دخترجان. شروع کرد با صد
اینم از یه دوربین مخفی خنده دار و سرکاری با دختراي تهران تو تاکسی
دوربین مخفی طنز ویدئو های سر کاری شوخی با مردم
برای حمایت و دیدن ویدئو های جدید دوربین مخفی.کلیپ بروز بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
اصلا همین که کارگردان این فیلمه،رضا یزدانی رو بعنوان بازیگر آورده،یعنی خدا به اندازه کافی زدتش ! ما دیگه لازم نیست چیزی بگیم.
دیگه نگیم از اینکه تنها حربه کارگردان برای جذب مخاطب و پوشوندن ضعف های فیلمنامه،انتخاب دختراي خوشگل و گنجوندن  عاشقانه های تکراری و کلیشه ای توی فیلم بوده!
چی میشه که برای پرداختن به موضوع حجاب، از المانهای بی حجابی و آرایشهای غلیظ و عشوه های بی حدومرز و روابط باز محرم ونامحرم استفاده میکنیم؟؟ بعد انتظار داریم تاث
داستان یه پسر با بنزش و دخترهای یک دبیرستان :
ماجرا مربوط میشه به پسری که یه بنز اسقاطی خریده بود و یه دستی به سر و روی ماشین کشیده بود؛بعد با همین ماشین نصف دخترهای یه دبیرستان رو برده بود و هر کاری دوست داشته بود باهاشون کرده بود.
نه این که بزاره پشت فرمون بشینن همین که اجازه داده بود سوار ماشینش بشن برای دخترا کافی بود تا خودشون رو در اختیار پسر بزارن.
یعنی سوار بنز شدن برای دخترها اونقدر ارزش داشته تا همخواب یه پسر هوسران بشوند و عفتشون لکه
نمیدونم فیلمای دوره ساواک رو دیدید یا نه فیلمای قبل از انقلاب فیلمای زمان شاه :))شلوارای مردها شبیه شلوارای دمپا گشاد دختراي دهه پیش بود !! چقدر شباهت آخه :))) یه زمانی به خودمون میایم میبینیم خانمام مثل دوره رژیم شاه سبیل پر پشت میذارن و مردام  جای خانم های خوشتیپ زمان شاه رو به قشنگی پر میکنند !!بنده اگه نرم ارایشگاه قشنگ یه دم سبیل پر پشت خوبی گذاشته میشه واسم اینجوری مامانم کمتر احساس میکنه دیگه مرد تو خونمون نیس :) نخندید دیگه اینقدر
این اقایونی محترم همچین میگن 
دختراي امروزی غذا درست کردن
بلد نیستن انگار خودشون مثل 
مردای قدیم از کله صبح تا بوق سگ
کار میکنند
بابا شما رو که باید با بیل
ساعت 12ظهر از پتو بیرون آورد .!
اصلا شمایی که ادعای پارک دوبل 
دارید فسنجون درست کردن بلدید؟؟
 
سعیدم
سعیدم
سعیدم
خدایا دیدی سعیدم چجوری باهام حرف زد؟دیدی چیا بهم گفت؟
خدایا بهم گفت سگ دختراي دیگه می ارزه به تو.گفت لیاقت منو نداری.گفت باید جایی زندگی کنی که کلفت یارو باشی جا همسرش
خدایا دلمو شکست.خدایا دلم براش تنگ میشه.چرا اشکام بند نمیاد؟چرا بغض ولم نمیکنه؟خدایا امشب میخوام تو بغل تو بخوابم مواظبم باش.خدایا دوستت دارمسعیدم
اونایی که دنبال هودی می گردن باید بگم که هودی با سویشرت فرق داره. فرقش؟ میگم بهتون عودی کلاه داره سویشرت نداره د تمام :)))حالا دخترا بیایین براتون چند مدل هودی دخترانه اسپرت خوجکل آوردم. :) برای دیدن بقیه مدل ها به وب سایت به نظر سر بزنید.
They make me belive, That  I  can fly  high I can fly like a buttrfly*دختراي ماه نشین*سهلام ^-^
یه مدتی میـشـه کـه خـیـلـی از لـونـا
پست میذارم، در واقع نزدیک یـه سـاله
که یه اوربیت شـدم و تـنـها گـروه کـره
ایه که ازش خـوشـم میاد (ناح، در واقع
عاشقشونم *^*)
یـه جـورایـی میشه گفت که دیدگاهمو
نسبت به کی-پاپ عوض کردم.
راستش قبل از لونا یه هیتر کامل بودم:|
خلـاصه از اونجایی که هیچکدومتون به
اون صـورت کـه بـاید نمیشناختینشون،
بنا به توصیه های بـعـضیـاتون از جمله
سحری
شاید حق با جاهلیت عرب بود که دختراشون رو زنده زنده تو گور میذاشتن! مرگ یه بار بود و شیون یه بار. نه مثل حالا اینقدر مرگ تدریجی.
غمگینم به اندازه تموم دختراي دنیا که چیزی رو دوس دارن و دست و بالشون بستس.
احساس می‌کنم تموم عمر بیهوده ذوق اهدافم رو داشتم و تموم رنج‌ها و سختی‌های این مسیر به تنم مونده. 
میگن مبعوث شدی که پشت و پناهمون باشی. تو‌همچین روزی، طنین آوای اسم دلنشینت بی دریغ از همه‌ی لب ها شکفت، وبعد عطر عشقت دنیا رو گرم کرد.
من، یه کوه غ
فکر نمیکردم یه روزی انقدر برام مهم بشهانقدر که انگیزه نوشتنم بشههمین اولش بگم دارم درباره یه دختر حرف میزنمفردا حالا 100 تا نظر نیاد برام که اووووه عاشق شدی و فلان و بصار انقد از دستش شاکیم که حتی راضی نیستم این نوشته م رو منتشر کنمهمیشه ادای دوستهای نزدیک رو درمیارهادای آدمهای دلواپس و حواس جمع و دوست واقعی که حالش خیلی کنار آدم خوبهولی هیچکدوم نیستهمه همش دروغهیه بازیگر حرفه ای که فقط یاد گرفته هر چند وقت یه بار ادای شخصیت های مهربون فی
سال ۹۹ رو با هشت لبخند سال ۹۸ شروع میکنم۱. روزی که عروسی یکی از دختراي فامیل بود و با پنج شش تا از دخترا کلی آهنگ خوندیم و جیغ زدیم۲. روزی که خاله ام اینا اومده بودن شهرمون و تولد دخترخالم بود و با پسرخالم رفتیم قنادی و یکی از دختراي وراج مدرسه ما رو دید و فرداش کلی به این خبر که من با یه پسر رل زدم خندیدم و بعدا هم به این خندیدم ، چون فهمیدن پسرخالم بوده و قیافه هاشون دیدنی بود (خبرهای مربوط به شاگردای نمونه ، براشون اهمیت داشت)۳. وقتی که تو راه ت
به ایرانیه گفتند چرا دختراي کو ول کردی رفتی با اروپایی ازدواج کردی
گفت چنتا فایده داره که براتون میگم
فواید مادی:
1 -مهریه 1000سکه ای نمیخواد 
2 -خرج عروسی 100 میلیون نمیشه
3 -تزیین ماشین عروس 1 میلیونی نمیخواد
4 -طلا و جواهرات بمبلغ 50 میلیون نمیخواد
5 -لباس عروس سه میلیونی نمیخواد
6 -تالار 30 میلیونی برای جشن عروسی نمیخواد 
7 -خوشکلیش طبیعیه  نمیخواد هرماه 500 هزار تومن لوازم آرایشی بخرم
8 -کم غذا میخوره و هرماه 500 هزار تومن خرج خوراکمون کم میشه
ادا
سلام
به صورت کلی دو تا سوال دارم. خواهش میکنم به دور از جبهه گیری نسبت به قشر خاصی از جامعه نظرتون رو بگید. خیلی ممنون
اگه در دانشگاه دختر چادری رو ببینید که با پسری که ظاهر امروزی داره و سیگاری و . هست یا تو فضای دانشگاه کنار هم رو صندلی نشستن، چه فکری راجع به اون دختر می کنید ؟!
سوال دومم اینه که اگه اون پسر تو پیام هاش که چند هفته یه بار بیشتر نیست و بیشتر به بهونه درس هست از کلمه های عزیز دلم و بوس و قلب استفاده کنه، هدف خاصی داره یا صرفا از رو
اولین جلسه بعد از امتحان ترم اول بود، بچه ها خستگی امتحان روز قبل را بهانه کرده بودند، تا ناچار شوم فقط کمی در مورد وضعیت سیاسی یکی از سلسله های باستانی بحث کنیم، قبل از هر چیزی طبق برنامه بچه ها صفحات مورد نظر را مطالعه می کنند، اینگونه آنها را درگیر بحث میکنم، چند دقیقه استراحت کلاسی دو نفر از دختراي شیطون آمدن پایین کلاس و شروع کردن صحبت درباره موضوعات مختلف تا رسیدن به بحث اهداعضویکیشون گفت: میخوام برای اهدا عضو ثبت نام کنم، خانوم شما چی
دنبال یه گروه شلوغ با اعضای بسیار فعال هستی !؟دختر و پسرای دهه هشتادی میخوام بهتون لینک گروهی رو معرفی کنم که تمام اعضاش باحال و دوست داشتنی هستن!محیط گروه دهه هشتادیا بسیار سالم و کنترل شدست؛ ادمینا 24 ساعته حواسشون به گروه هست تا کسی مشکلی ایجاد نکنه! تمام اعضا همدیگرو میشناسن و پذیرای مهمان و دوست جدید هستن! تو دوست عزیز میتونی همین الان با عضویت در یکی از بزرگترین گروههای دهه هشتادی تلگرام بهترین دوستای خودت رو پیدا کنی و از چت کردن با ه
مردها رو مخصوصا مردهای مهاجر رو، تقریبا اینجا روانی کردن.
من اینجا وقتهایی که تنها میرم بیرون یا با دوستای دخترم میرم بیرون، میبینم که مردها چه مهاجر چه کانادایی میریزن سر ما، توی هر سنی. تا میبینن تو سخت نمیگیری دنیا رو و راحت میتونی بخندی و میتونی تعامل کنی و اثری از روانی بازیای دختراي سفید در تو نیست، فوری میان جلو و فوری میخوان باهات دوست بشن.
من خاطر خواه اولم یه پسر خاورمیانه ای بود (روز دوم ورودم باهاش اشنا شدم) و دومی یه پسر ایرانی بو
عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسی‌ات عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دختراي آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!». 
ادامه داستان در ادامه مطلب.
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.
همگروهی سابقم مجتبی داره برای امتحان دستیاری میخونه.امروز ویس فرستاده به همون سبک خودش که واااای گلی دلم برات اقد شده توله:/.میگم خوب میخونی?میگه اره بابا روزی دو ساعت رو میخونم دیگه:/
میگم پولداری و ماشین فلان و خونه مستقل و دوست دختراي فراوون به هرحال وقت آدمو میگیرن دیگه،میگه آ قربون دختر چیز فهم:))))
میگم مجتبی تو که دستت به دهنت میرسه،منم که دختر با کمالاتی ام خب لامصب چشماتو باز کن.خرج از تو درس خوندن از من.میگه ***(قابل پخش نیست متاسفانه
دخترک نازک دل و مهربانخودرا در میان گلبرگ هایی از عفت و حیا پوشانده بود این گلبرگ ها جان زرینش را از دست هر جنبنده ای کوتاه کرده بودند تا این کهدرمیان هیاهوی زمینیان صدایی شنید !!"دوستت دارم"ناگهان گونه هایش چو انار دانه قرمز شکوفتسرش را از خجالت پائین انداخت برق شبنم چشمانش دل آدمی را میلرزاندچشم برهم بست گلبرگ هارا دور خود فشرد !! خوب پوشاندآن جوان عاشق با هر حرکت ِ دخترک  بیشتر دلسپرده او می شدآرام و آهسته چو نسیم
تقریبا دو سال پیش بود (شایدم بیشتر) که اون خمیرهای ژله ای مانند/ ژله های خمیر مانند :) (slime) تازه تو اینستا مد شده بود و هی از صداهاشون فیلم میذاشتن این خارجی ها و من که حتی اون موقع اسمشم نمیدونستم در به در دنبالشون می گشتم که فقط یبار بتونم بهشون دست بزنم. اونقدر پیدا نکردم که به کل یادم رفت و دیروز خواهرزاده ی همسایه مون داشت از سفرشون به مشهد تعریف میکرد که یهو گفت از این اسلایم ها هم خریدم. و بالاخره به آرزوم رسیدم و کلی باهاش بازی کردم :)
یکی
آخرین حرکت مترو بود.ساعت نه شب.
پیرمرد با یک کیسه پلاستیک که فقط یک دونه پیراشکی تهش بود نشست جلوم.ی لیوان آب خورد و به با مهربانی به من تعارف کردم.بهش نگاه کردم و گفتم خسته نباشید :)
رفت تو فکر،پولایی که از صبح سر پا بوده و به خاطر بار خدا میدونه چند کیلویی رو جابجا کرده از جیبش بیرون آورد و شمرد.همه اش هزار تومانی و دو هزار تومانی و ی دونه ده هزار تومانی اون ته.
چقدر دلم براش سوخت.چقدر با شرف و با غیرت بود با اون سن داشت کار می کرد.چقدر اذیت میشم ا
الان میخوام درباره ی موضوعی صحبت کنم که شاید همه فکر کنن باید از بیانش خجالت بکشم ولی بالاتر از خجالت کشیدن اون نگرانیِ پشت این موضوع برام مهمه، قطعا نگرانی خیلی چیزا رو کنار میزنه
واقعا بعضی مادر و پدرا کجای زندگی بچه هاشونن ؟؟؟ واقعا چه نقشی دارن؟؟؟
چرا دختراي ۱۳ ،۱۴ ساله که هنوز ابتدای دوره ی بلوغشونو میگذرونن باید ذهنشون درگیر چیزایی باشه که شاید بزرگترین ضربه رو بهشون بزنه
چرا بعضی خونواده ها از بلوغ جنسی بچه هاشون بی اطلاعن ؟چرا
به‌نظرم یک حقیقت درمورد آقایون وجود داره واونم این هستش که
باهرررر قیافه وتیپ وظاهر وموقعیتی که باشن ،معتقدن دست رو
هرر دختر همه چی تمومی بذارن نه نمیشنون و ازخداشونم هست و
افتخار میکنن همچین پسری دومادشون بشه 
+نمیدونم این اعتماد به نفس کاذبشون ازکجا میاد واقعا؟؟ 
یامثلا ی عده با اعتماد بنفس خیلی بالایی موقع شماره دادن بدون اینکه تو آینه
به خودشون نگاهی بندازن ،میفتن دنبال دختراي جذاب و بعداینکه طرف
گفت ن ، ی تیکه ای هم میندازن به طرفو م
این دو تا ایرانی که هیچ، توی گروه سابقموناونا حسودی کننم مهم نیست واسم
اما چیزی که عجیب و غیرب هست
اینه که یه دختری همکارم بود
که حدود سی سانت از همه ما کوتاه تر بود و همیشه پاشنه بلند ده سانتی میپوشید که قدش یه کمی نرمال تر به نظر بیاد
حتی کتونیاش پاشنه بلند بود
تا وقتی من یه دانشجوی ساده معمولی مفعول بودم
همه اونها و اون خودش
با من گرم و مهربون بودن و دوستای صمیمی شده بودیم
زندگی خیلی عجیبه
بارها اینو دیدم
همه اینطوری نیستن
ولی یه عده اینجور
یکی از دفعاتی که خالم داشت صدام رو ضبط میکرد، بهش گفتم تو چرا من رو با خودم مقایسه میکنی؟! بله، من نسبت به 12 سالگیم تغییر کرده ام؛ پیشرفــــــــــــــــــــــــــت کرده ام. ولی نسبت به دختراي همسنم تو فامیل هیچ چی ندارم!یادم میاد همه اش، که دختر همکلاسیم تو دانشگاه وقتی به من میرسید از افتخاراتش میگفت معلم کلاس سومش بهش میگفته که تو چرا حسادت نمیکنی فلانی؟!اهواز که رفته بودم، از دشمنان دلسوزم بهم میگفت تو هیچ چی نداری! پس بخاطرش بجنگ.ماشالل
امروز بعد دو ماه باز عشقم اومد بوتیک (منحرف نشین این فرق میکنه) یه پسر تقریبا تو سنای خودم سالی دو سه بار میاد بوتیک حالا خودش عشق نیستا اونی که همراهشه
یه دختر 5 ساله تپلی خوشگل، اولین سالی که اومد تو مغازه دل منو برد. انقدر قشنگه که حد نداره
تا اومدن میخواستم برم ماچش کنم. با داداشش دست دادم و رو بهش گفتم: ببینم حال عسل خانوم ما چطوره؟
عسل اونموقع تازه متوجهم شد و دوید سمتم. محکم بغلش کردم و گذاشتمش روی میز یذره چاق تر شده بود سخت میشد بلندش
میخوام یه خلاصه کلی از تمام درس های مهم لیسانس تهیه کنم.
می خوام برنامه بزارم نرم افزارهای مهم رشتم رو حرفه ای بشم.
می خوام آزمون نظام مهندسی رو تا دو سال دیگه قوی بشم.
زبان انگلیسی رو هدفمند مرور میکنم و بعد ادامه می دم. یه ایده ناب دارم تا با یه روش نوین یه موسسه زبان عالی بزنم. باید تحقیق کنم ببینم چه جوری میشه موسسه تاسیس کرد. شاید مجبور بشم مدرک ارشد زبان انگلیسی هم بگیرم.
اینا ایده های زندگیم باسه چند سال دیگست.
+ سعی میکنم ناراحت نباشم.
++ ام
از قشنگترین صحنه های خوابگاه دخترونه مهندسی اینه که همین طور که دارین اماده میشین برین عروسی و در حال کشیدن خط چشم هستی با دو تا دوستت که در حال لاک زدن هستن اخبار روز رو دنبال کنی و در مورد پهپاد ها و تکنولوژیشون و رادار گریزی و تغییر خواص کوانتومی صحبت کنین.
البته ممکنه اون تکه آخر تغییر خواص کوانتومی و نامرئی شدن رو چون خانم دکتر فیزیکتون در حال رژ زدن باشن درست متوجه نشین :))
پ.ن 1: یه رونوشت برای وزارت دفاع محترم که ما دختراي مهندس رو دریابه
سلام وقت همگی بخیر
چند تا سؤال داشتم ممنون میشم اگلا جواب بدین این سؤالات در مورد دختران و پسران و شرایط امروزی هستش .
١- به نظرتون چرا مسابقه سر اینه که کی بدبخت تره، بین دختران و پسران انقدر رایج شده؟!
٢- چرا انقدر همدیگه رو میکوبن؟!
مثلا به عده از دختران میگن پسرهای امروزی . !!!
یه عده از پسرها هم میگن دختراي امروزی . !!!
٣- چرا ماها همدل نیستیم؟! چرا انقدر به هم میپریم؟!
ادامه مطلب
تصور کنید یه پسرِ سی ساله ی سیبیل دررفته (شما بخونید نره غول) ، که الان باید یه دستش پوشک بچه باشه و یه دستش موزِ کوچولوی ایرانی و پرتقال خونی و خیارِ بومی، و وقتی می‌ره خونه با آرنج در رو باز کنه و بگه: « ضعیفه! کجایی؟» حالا دیده میشه با یه خرسِ صورتی که از صدوسی و دومین دوست دخترش هدیه گرفته و اتفاقا هم قد خودشه و یه زنجیر استیل دور گردنش و شلواری که تا پایینِ مارکِ لباس زیرش اومده و هر آن ممکنه از پاش بیفته! (معلومه تلاش بسیاری داشته که جوری تن
یکی از دختراي ایرانی که توی یه استان دیگه زندگی میکنه
و از من حدود 5 سال بزرگتره
افسردگی داره
دختر خیلی خوبی هست
درونگرا هست
ولی خب افسردگی هم داره
یعنی من چند بار باهاش صحبت کردم و احساس کردم که خیلی به مرز افسردگی رسیده
نه ماه دیرتر از من اومده اینجا
و جالبش اینه که اولش که اومد با دو تا ایرانی هم خونه بود
بیست روز نشده یه خونه برای خودش گرفت و رفت اونجا
که ازاد باشه و رها
و الان به شدت افسرده شده
یادمه همیشه بهم میگفت که وای خدا تو چقدر عذاب م
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر می‌تونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیک‌ترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیه‌گاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالی‌که همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی می‌شی، جای زخمو بیشتر فشار می‌دی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
داشتم فکر میکردم که صاحبخونه قبلیمون خوب بودن. عکسای بچگی هاشونو هم دیده بودیم. مثلا یک عکسی داشتن همه بچه ها تو تصویر طبیعت ایستاده اند کنار دو نفر مردو وسط این دو تا. حتی یکی دو تا از دخترها هم دستشون بره گرفته اند تا بیفته تو عکس. صاحبخونه قبلیمون سید بودن. اول باور نمیکردم که از این حیاط خونه مون انقدری آلبالو درمیومده که به همسایه های دیگه هم بدن، ولی بعدش که خودمون کلی درخت میوه از توش درآوردیم به نظرمون درست میگفت صاحبخونه مون.دختراي او
دختری از فرنگ برگشته بود ایران. بعد از یکی دو روز رفت تو خیابونای شهر گشتی بزنه و تجدید خاطره کنه. اما یه چیز به شدت اون رو شگفت زده کرده بود:
گفت: یعنی این همه زن فاسد تو خیابونای شهر فراوونه ؟! چقدر وضع مملکت خراب شده !
گفتم: اینقدرا هم که تو میگی خراب نیست؛ چرا همچین حرفی میزنی؟
گفت: مثلا این پوتین ها و کفش های پاشنه بلندی که پوشیدن!
گفتم: چه ربطی داره؟
گفت: آخه کفش هایی که این دخترا پوشیدن توی اروپا مخصوص ن فاسد هستش و این کفش های پاشنه بلند
می گفتی نا لایقم،لیاقتت رو ندارم.اما حرف های عاشقونه میزدی!
می گفتی اُمُل و بی کلاسماما قربون صدقه ی تیپم میرفتی!
تو بگو.اگه جای من بودی چیکار می کردی؟!
منِ احمق دلم پیشت گیر بود، نفسم به نفسات بند بود.
چه ساده دل بودم که خیال می کردم "دوستت دارم"های تومنحصر به منه، نمیدونستم تیکه کلامته!
دم از بوسه ی عاشقانه میزدی ولی.طعم بوسه هات تو منوی همه بود!
بوی آغوشت مست کننده بود،میدونی چرا؟چون ترکیب عطر های مختلف زنونه بود.
خوب بلد بودی با چش
عکس نوشته دختر – بعضی دخترها هستن خیلی حساسن
بعضی دخترا هم حساس هستن و هم زود عاشق میشن
اگر از اون دختراي حساس و احساسی و زود عاشق شو هستید شاید بخواید از این عکس نوشته ها برای پروفایل مجازیتون استفاده کنید .
اگه دوست دارید نامزدتون برایتون هدیه گردنبند بخره اینو استوری کنید . خخخ
 
http://bilmek.ir/pic-gilr-love/مجله خبری سرگرمی فانوس
امشب بعد از کلاسم، خسته و غمگین رفتم اون ساختمون که با رئیس درمورد موضوعی حرف بزنم. نمی‌دونستم کدوم طبقه‌ست. جست و جو رو از طبقه‌ی اول شروع کردم. پامو که گذاشتم داخل، دختراي ترم قبلمو دیدم. با خوشحالی پریدن سمتم و بغلم کردن. بقیه هم دونه دونه از کلاس بیرون اومدن و چسبیدن بهم. داشتن رسما منو می‌زدن زمین:)) هی می‌گفتن تیچر توروخدا بیاین تو کلاس ما. هی می‌گفتم بابا I can't. والا، کلاس مردمه خب:)) معلمشون میومد می‌دید جالب نبود دیگه. در همین کشمکش بو
هر وقت میخوام یهدصحنه رویایی رو تصور کنم اون رعد و برق یادم میاد 
عین بچه ها از صدای رعد می ترسیدم و با دیدن اون برق که یهو رو اون ردیف درخت ها پهن میشد ذوق‌زده می‌شدم 
یادمه شدیدا داشتم خودکنترلی می‌کردم تا نفهمی از صدای رعد می‌ترسم 
آخه رعدها پشت سرهم بودن 
من اصلا اون ردیف درخت ها رو تو اون پارک دیگه ندیدم 
چی بودن اونا؟ نکنه قبل اینکه بفهمم مست شده بودم؟ 
مست تو که کنارم دراز کشیده بودی هوای بهاری اول شب بارون و پایان استرسم که بدون این
خدا رحم کرد  بعضیا مسوولیت اجرایی تو این مملکت ندارن 
ما ایرانی ها دقیقا همون چیزی هستیم که ازش انتقاد میکنیم. 
پر ادعا ،تو  خالی و  خود زرنگ پندار. 
این رو به همه شما مخاطبین وبلاگ نسبت نمیدم ولی درصد زیادی از جامعه ما درگیر این مساله هستن 
فکر میکنیم آسمون دهن باز کرده و ما ریده شدیم افتادیم رو کره زمین تا سوار دیگران بشیم و ازشون سواری بگیریم. 
ما ایرانی ها هر جا که بهمون میگن بالا چشت ابروس سریع داغ میکنیم و جوش میاریم و میگیم ما فرزندان ک
مینی سیاست
تازه دارم یاد میگیرم نباید  هر وقت میرم ارایشگاه به نامزد بگم.
چند روز پیش میگفت تو نصف پولتو میدی به آرایشگر!!!  در حالیکه جز اپیلاسیون و اصلاح آرایشگاه نمیرم ،
و شاید توی ذهنش توقع داره من که این همه میرم آرایشگاه باید خیلی هم تغییر کنم 

یه دختره تو فامیلمون هست بهش حسودیم میشه یکسال از من کوچیکتره ولی خیلی به همه چی زندگیش میرسه ،نمیدونم  چطور قدرت بدنی اش انقدر خوبه از شیش صبح تا
دانلودبرترین رمان نگاهش دنیام بود
نام داستان  رمان :نگاهش دنیام بود
نویسنده : Anita.a
ژانر : عاشقانه،
تعداد صفحات  : ۲۰۲

خلاصه داستان رمان :
دانلودداستان رمان نگاهش دنیام بود جاوا، اندروید، pdf ، ایفون دانلود رمان نگاهش دنیام بود نویسنده : Anita.a  ژانر : عاشقانه خلاصه: داستان در مورد دختریه به اسم رکسانا از یه خانواده ی اصیل و ثروتمند ولی شیطون و خوش گذرون تا روزی که روز اول دانشگاه توجهش به پسری جلب می شه که شده بت دختراي دانشگاه، یه پسر مغ
همون طور که میدونید، پوشیدگی عمومی یه امر پسندیده برای ن سرتاسر جهان هست که ریشه در تاریخ و تمدن هر سرزمینی داره
از این جهت برای القای حس زیبای پوشیدگی و برازندگی چندین تصویر و والپیپر زیبا و انیمیشنی از دختراي محجبه برای شما در ادامه مطلب حاضر شده که امیدوارم لذت ببرید
ادامه مطلب
بچه ها اینو بخونین:
750ft2 - Offering a room with a view for free (Toronto)
I have a beautiful penthouse that I am open to sharing with a female. Not expecting any rent. Hoping for a mutually beneficial arrangement. Brown single guy in late thirties
خخخخخخخخخ
پسره یا ایرانیه یا مال آمریکای جنوبیه.
چون نوشته brown
همسن غالب پسرای مجرد ایرانیه
مطمئنم که پسره ایرانیه
چون South american ها غالبا میگن که مثلا مال امریکای جنوبی هستن
همش بهتون میگم که تنهایی و بدبختی داره از سر و روی پسرای ایرانی و مردهای ایرانی اینجا میباره؟!
خیلیاشون درامداشون میره بالا
خاطره راز خط کش ژله ای
خاطره راز خط کش ژله ای
 
خاطره راز خط کش ژله ایاز جمله ی”دختر خوبی باش” خسته شدم!!!خیلی وقت ها بقیه فکر می کنند که ما دختراي پرانرژی که البته کمی هم شیطنت داریم، دوست نداریم دختر خوبی باشیم!اما حواسشون نیست که خوب بودن برامون تعریف نشده!همیشه دوست داشتم کسی رو داشته باشم که راه و چاه رو یادم بده و مثل یک دوست همراه و همرازم باشه.………………………………بابام میگه مثل دخترخاله ات باشه !!!مامانم میگه از دختر همسایه یاد بگیر !!!!ام
۳شنبه سر کلاس حل تمرین، دیدم پسری که ردیف اول می‌نشست و با دقت به حرفام گوش میداد وو د بحث ها و حل تمرینات شرکت می نمود و بین خودمون بمونه که اندک کراشمندم بودم بهش، با یکی از دانشجویان دختر اومد سر کلاس و صندلی کناریش نشست، بدون حتی یه صندلی فاصله بینشون!! فک کنید!!  دیگه حالی به ادم میمونه نه والا؛ احوالی به ادم می مونه نه بلا!! اگرچه به علت اینکه ازم کوچیکتره، قضیه کراش داشتن از بیخ و بن اشتباه و منتفیه  ولی نیمچه حسودی ای به دختر دانشجو پیدا
امروز که با آبجی رفته بودیم سرکار (بله جمعه س و ما دختراي مادی گرای پول پرست میریم دنبال پول) موقع برگشتن خیلی نم نم داشت بارون میومد و ما هم داشتیم از معایب و مزایای هوای دو نفره حرف میزدیم که یهو ورق برگشت و دیدیم یا پیغمبر. تگرگ میاد به چه شدت و به چه عظمت! عرض یه دقیقه حال و هوای دو نفره تبدیل شد به این. 
حرفمون با آبجی این بود که داشتیم از فانتزی هامون در رابطه با انواع خواستگاری حرف میزدیم. حالا آبجی که دیگه بلیطش باطل شده و شوهر داره، من
دم
خروس هم بیرون زد!
سندی
ابلاغی که دانش آموز باید حداقل در ۲زنگ به مدت ۳دقیقه برقصه!
آهنگی
که با پوشش دختراي ایرانی ساخته و به صورت گسترده تو مدارس منتشر بشه یک نفوذی
داخلی هم تو وزارتخونه نیاز داره.
آقای
وزیر این ابلاغیه هم ساختگیه؟!
sepah_pasdaran
جمعیت
رهروان امر به معروف ونهی ازمنکراستان خراسان رضوی
به صورت خیلی اتفاقی، و با یک پرسش، متوجه شدم که مکابیز همون خواننده قدبلنده که عشق ما دختراي آخرای دهه شصت بود؛راننده لیفت هست توی لس انجلس. بدبختی رسید رو هم دیدم! خودش بود.
هنوز هیچ کس نمیدونه که از روی تفنن اینکارو میکنه یا بی پولی یا هرچی.
ولی خب الان که 63 سالش هست احتمالش هست از روی تفریح باشه.
نمیدونم.
به هر حال ظاهرا اولین آدم ایرانی غیرنزدیک به مکابیز هستم که اینو خبردار شده.
جایی پخش و پلاش نکردم و Share نکردمش چون فکر میکنم که زندگی شخصی
دیروز داشتم توی ولیعصر قدم میزدم .
به خودم که اومدم دیدم قدم زدنم تبدیل شده به نوعی دویدن مستتر . 
نه ظاهرم شبیه دختراي رنگی اینستا بود و نه حالم ، نه ، من هنوز نمیدونم اونا چرا وقتی میان ولیعصر خوشحال میشن و عکسای رنگی میگیرن با خنده هایی که داد میزنه مصنوعیه . چرا انقدر اصرار دارن که زندگی قشنگه و خوشحالن ؟ مگه غیر از اینه که ادم همیشه رو داشتن چیزی که نداره اصرار میکنه و دنبال مدرکه ؟ 
سعی کردم همونطوری که با موج جمعیت اروم میدوییدم اینور او
گل کلم رو تو شیر بجوشون.
بعد بزن تو ماست و تخم مرغ
بعد آرد سوخاری.
حالا سرخش کن.
تو یه گل کلم سوخاری خواهی داشت.و یه عالمه ویروس خراب تر از کرونا تو جونت!
این چه وضعشه آخه؟
خونه داری گفتن.نگفتن مهمونو بکش که.!
میمیریم اونو بخوریم.!میمیریم.!مردن تعارف نداره که!
به نظر من خونه داری و کدبانو گری یعنی.دور ظرفت تمیز باشه.قاشق و لیوان لک نباشه.دیگه حالا نکش خودتو.!
نمیریییییییی!ثانیه ثانیه غذا پختنتو به جهانیان نشون میدی و تنهااا کسی که لای
من یه ذهنیتی داشتم که البته از لحاظ ارزشی و اخلاقی چیز خوب و بجای نبود، اما خب یه ذهنیت بود و در فکر من شکل گرفته بود، اینطور که من نسبت به انتخابی که دخترا انجام میدن در ذهن خود تصوری حساس گونه داشتم، مثلا اینگونه که وقتی می شنیدم فلان پسر میخواد با فلان دختر ازدواج کنه و وقتی به دختر فکر میکردم تعجب میکردم! 
خب طبیعی است که ما روستامون کوچیکه و اغلب نه تتها هم رو می شناسیم بلکه غالب ما باهم فامیل دور و نزدیک هستیم. من وقتی به دختر فکر میکردم و
کاش زمان همینجا متوقف میشد
من توی اتاق گرمم، صبحونه میخوردم، موزیک دلخواهم رو گوش میدادم و شرشر بارون رو از پنجر تماشا میکردم.
من کتاب کافکا در کرانه رو میخوندم.
و ظهر مامانم غذای دلخواهم رو درست می‌کرد.
من بین کتاب و موسیقی و بارون گم میشدم و هیچ خبری از آناتومی و فیزیولوژی نبود!
خوابگاه بر نمی گشتم و ظرف و رخت نمیشستم!
هر چند خوابگاه تجربه ی فوق‌العاده جذابی بود برای من که همیشه وابسته به خانواده بودم اما خب حقیقتا سخته
من تو این یک م
دیدنی های گرگان : گرگان یک شهر توریستی و در فصل‌های از سال به یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای کشور تبدیل می‌شود و بسیاری از مردم به خاطر طبیعت بی‌نظیر گرگان، این شهر را به‌ عنوان مقصد زندگی خود انتخاب می‌کنند. شهر گرگان کنونی (استراباد سابق) دارای پیشینه چند هزار ساله می باشد که در دوره های گوناگون دگرگونی های زیادی در آن پدید آمده است.
برای اینکه برای گشت و گذار در گرگان یک اقامتگاه خوب پیدا کنید مقاله اجاره ویلا در گرگان را مطالعه کنید.
پارک
دیدنی های گرگان : گرگان یک شهر توریستی و در فصل‌های از سال به یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای کشور تبدیل می‌شود و بسیاری از مردم به خاطر طبیعت بی‌نظیر گرگان، این شهر را به‌ عنوان مقصد زندگی خود انتخاب می‌کنند. شهر گرگان کنونی (استراباد سابق) دارای پیشینه چند هزار ساله می باشد که در دوره های گوناگون دگرگونی های زیادی در آن پدید آمده است.
برای اینکه برای گشت و گذار در گرگان یک اقامتگاه خوب پیدا کنید مقاله اجاره ویلا در گرگان را مطالعه کنید.
پارک
واقعا هیچ وقت از اینکه دخترم ناراحت نبودم اما واقعا فهمیدم تو خانواده ی ما هرکی دختر باشه تباهه و اجازه هیچ چیز و هیچ کاری نداره تازمانی که ازدواج کنه و وقتی ازدواج کرد یک آدم مزخرف تر و محدود کننده تر از راه میاد و دختر از خونه باباش بیشتر محدود میکنهتو خانواده ای هم چون خانواده ما دخترا اجازه کاری ندارن ولی دختراي دیگه که آزادن و هرکار دلشون بخواد میکنن میبینن براشون خیلی جذابه و مدام تو سر دخترا که ما باشیم میزنن تو این خانواده ها مث یخ
میخواستم از پسرا بپرسم که تو ازدواج چقدر سن دختر براتون مهمه؟
چرا تو ازدواج پسرا با هر سنی همیشه میرن دنبال دختراي کم و سن و سال؟چرا برای ازدواج دخترا تاریخ انقضا وجود داره ولی برای پسرا وجود نداره ؟مگه از زندگی در کنار همسر ارامش نمیخواین به نظرتون دختر کم سن و سال که ممکنه با شما از نظر دیدگاهی و فرهنگی یه نسل تفاوت داشته باشه میتونه همراه و ارامشگر زندگی شما باشه یا شما بتونین ارامشگر اون باشین؟
 
سلام!
میتونم بگم یکی از معضلاتی که امروزه خیلی از بانوان یا دختراي اطرافم باهاش مواجه هستن دل درد های زمان ی هستش!
که حالا میتونه دلایل مختلفی داشته باشه!
من خودم به شخصه برای هردوره حداقل 4 تاکپسول مفنامیک اسید مصرف میکردم که دراواخر چندان تاثیری نداشت!
حتی حدودا سه الی چهارماه پیش با مصرف 3 تا مفنامیک اسید،قرص هیوسین،دم کرده ی شوید و نبات و چای زنجیل و.
هنوز دل درد من بهتر نشده بود!
تا اینکه یه دوره تصمیم گرفتم به حرف مامان جونم(ماما
کتاب زیست دوم دبیرستانم بدرد دختراي مجرد میخوره ، یکی از هم کلاسیا از قضا فامیل ِ دوست صمیمی منم بود میشه بغل دستی من به همین سبب دوست میشیم.
این سال اول دبیرستان اردیبهشت ماهش عقد میکنه ، دوم دبیرستانم قرار بوده تموم کنه مرداد عروسی بگیره
خلاصه میگم ک باهم دوست شدیم
سر زنگای زیست تو کتاب زیستم مینوشت این خوبه؟ اون خوبه؟ 
به نظرت اتاق خودمون سفید آبی قشنگه؟
مبلمان چی؟
من هی میگفتم مبل یا کرم یا قهوه ای یا سفید یا صورتی خیلی خیلی ملایم میگفت
یادمه تو كتاب لذات فلسفه از قول ناپلئون بناپارت نوشته‌بود كه زنها دوست دارن تا ابد معشوقه باشن.
حتی دور این جمله خط كشیده بودم.
ما حتی دوست داریم آدمایی كه تو رابطه‌های قبلیمون بودن هم تا ابد دوسمون داشته باشن.
ما حتی رابطه های یك طرفه هم یه جورایی حفظ میكنیم كه به خودمون ثابت بشه هواخواه زیاد داریم منتها این ماییم كه طرفو نمیخوایم.
مثلا بعد از چند سال یاد فلان خاطر خواهمون میفتیم و یه مسیج بهش میدیم كه مطمئن بشیم هنوز فراموش نشدیم.
این مكال
حقیقتش امروز حرفهایی رو شنیدم از عشق زندگیم،
که آرزو میکنم کاش از قبل بهم هدز اپ میداد که میتونستم صداش رو ضبط کنم یا حرفهاش رو بنویسم.
 
امروز بهم گفت، تو بهترین اتفاقی هستی که توی زندگی من پیش اومده.
 
دیدن بعضی آدمها تو رو یاد ادمها یا اورگان های دیگه میندازه،
مثلا دیدن باراک اوباما یا گرتا تونبرگ یا مریم میرزاخانی منو یاد گروههای دموکرات و کمونیست و سوشالی میندازه که به اونها قدرت میدن و این ادمها بدون اونها هیچ و خاموش هستن، حتی در عرصه
تو محله قدیمی، کمی جلوتر از خونه ما، یه چهارراه بود که سرش یک تیر برق قدیمی چوبی کاشته بودند به فاصله یک متری از دیوار یه خونه کهنه سال.
اونجا پاتوق پسرای محل بود و چشم و چراغ دختراي محل!
جماعت ذکور جوان، روزها به دیوار خونه تکیه میزدند و آمار دختراي محل رو میگرفتند و شبها کورسوی همون چراغ بالای تیر، روشنی بخش گپ و گفتهای دوستانه‌ی تا اِلاهِ صبحشون بود. خلاصه که امامزاده تیرِ محله، همیشه زائرهای خودشو داشت.
یادمه با دوستم از مدرسه میومدیم و چ
شرح ما وقع:
تلفن سیمی خونمون زنگ خورد.
مادر به تلفن نزدیک تر بود، بلند شد تلفن رو برداشت.
با من کار داشتند.
خواهرزاده 8 ساله ام بود. دختره.
اومدم باهاش شوخی کنم، صدامو عوض کردم :))
گفت: دایی جون خواهشاً جدی باش، می خوام باهات صحبت کنم!
من، پشت تلفن پوکر فیس :| شدم، در حالی که سیمِ تلفن داشت از خنده پاره میشد :)))
دختره: دایی جون، می خوایم نمایش اجرا کنیم مدرسه. برای تولد حضرت زهرا (س). لطفا برامون بنویس!
من: دایی جون ولی من.آخه.
دختره: نه! نمی گم الان! شا
زن عمو امروز روضه داشت این بعد از ظهری .
منم در کسوت ظرف شوری برای روضه امام حسن ع داشتم یه کارایی میکردم.
خلاصه آخرین ظرفا رو داشتم میچیدم رو صافی ک ظرف از زیر صافی بالای ظرف شویی در رفت و ششششرررررررررققققققق .شد انچه نمیباید .
حال اینکه سکته کردم و خودمم تو حال و هوای یه جیغ خفیف کشیدم بماااند .
گروه ضربت که تو روضه نشسته بودن بماااااند.
از همه بد تر مامان بود ک گفت .چیکار میکنین.پس چرا ظرفای جاریمو میشکنین؟و همه با انگشت دختر
خیلی دلم میخواست یه چیزی راجب این اتفاقی که تو دانشگاه تهران افتاد بنویسم
یا بیام از حجاب دفاع کنم
و یا با بی حجابی برخورد کنم!!!
اینجا دقیقا چه اتفاقی میفته؟
دو گانگی اتفاق میفته! بی حجابا و با حجابا
با حجابا کیان؟ چادری ها
بی حجابا کی ان؟ مانتویی ها
خانم ها از این دو دسته خارج نیستن 
پس خودمون مقابل هم قرار میگیریم. 
چیزی که هدف دکتر نیلی ها(رئیس دانشگاه تهران) و امد نیوزه
از اب گل الود ماهی بگیرن
ماها رو به جون هم بندازن و به ریشمون بخندن!!!
- خوشحالم که بعد از ویار و حالت تهوه و ترش خوری ها که کمی به آدم حس و حال بارداری میداد ، حالا باز دوباره همون حال اومده سراغم اما با شکم کمی برآمده و ت های ریزی شبیه ترکیدن خباب های بازی بچه ها و ذوق برای سونوگرافی این هفته که جنسیتش معلوم میشه .
- ناراحتم از اینکه  نتونستم باهاش درست حسابی صحبت کنم . کمی براش لالایی میخونم و قرآن و صدای اذان و بلند میکنم یا به علی میگم اقامه بگه که بشنوه. دلم میخواد خیلی کارهای بیشتر کنم. خیلی بیشتر برسم به خو
تو یه روستای سرسبز زندگی می کرد.اولین بچه و دخترِ بزرگِ خانواده بود. با دختراي دیگه می رفت سرچشمه و آب میاورد، تو همین رفت و آمد ها بود که عاشق پسر همسایه شد. پسر همسایه هم عاشق دخترک بود.واسطه ی رسوندنِ نامه هاشون، خواهرِ پسرک بود.روز به روز عاشق تر و شیدا تر می شدن.
یه روز، پسرک گفت میخوام به خانوادم بگم که بیایم خواستگاریت،دیگه طاقت دوریتو ندارم.
دخترک اما گفت که خانوادم تا سربازی نری رضایت نمیدن، من منتظرت میمونم تا برگردی.
پسرک مجنون تر از
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



از دانشگاه به حاج قاسم ! قاسم قاسم ! دانشگاه !؟ سلام قاسم ! نه! اینجا توی «سمیّه» و «۱۶ آذر» و «ولنجک» دختراي دانشجو در امنیت اند ! داعش نتونسته دخترا رو اسیر کنه ! قاسم جان ! اون فیلم قدیمیه؛ مفهو
خب بچه ها امروز روز خوب و باحال و یکم عجیبی بود. 
بذارید اول براتون کدوم رو بگم؟
این پسر های کسخل.اوه خدایا!
واقعا این پسرها عجب موجوداتی هستن. خیلی سخت میشه فهمیدشون . یعی حتی دختراي با روابط اجتماعی خیلی بالا و باحال هم کم میارن جلوی این موضوع.
ارتباط با دختر ها خیلی راحتتر و باحال تر هست راحت میتونی باهاشون دوست بشی. هر چی حس میکنی رو بگی و کلی بخندین.
پسره عین سگ پاچه میگرفت. واقعا معلوم نیست چشونه. از بچه های دانشگاهه. هووف. منم گند زدم به هیک
شما اگر بخواهین با بجنوردیا چت کنیدباید لینک یاب یک کانالی داشته باشید که لینک گروههای چت بجنوردی داخلش باشه و به این کانال لینکدونی گفته میشه که لینکدونی بجنورد یکی از کانالهای موفق در این زمینه هست.
برای گروههای بجنوردی کافی هست که بعد از عضویت در لینکدونی بجنورد روی لینک گروههای اون کلیک کنید.

از همه دختراي خوب بجنوردی درخواست دارم که در تبلیغ لینک ما کوشا باشین و از پسرای بجنوردی هم درخواست داریم که لینک گروه تلگرام درست کنند و برای تب
اول سلام سلام حال شما؟
دلم واستون یه ریزه شده بود :))
آقا حدود دو هفته ی پیش ، یکی از دختراي کلاس زبانم[نسرین] که هشتمه و دوسال ازم کوچیکتره ولی قد و هیکلش دو برابر منه/: ، با فرشید نامی رل زد
این هی میومد مغز منو میخورد که وای فلانه و خیلی خوبه و اینا[دخترا در این موارد بسی جوگیر هستند]
منم که یکی از خصلت های بارزم فیضولیه اصن/:
یه روز با فرشید هماهنگ کرده بود که دو سه دیقه وسط کلاس اجازه بگیره بیاد دم در به منم گفت نسی میای باهام تنها نباشم؟ گفت
 دلیلش فکر کنم قطع امیده!
وقتی دختراي همسن خودمو میبینم بعد خودمو مقایسه میکنم ، میفهمم اصلا عالم من چقدر باهاشون فرق داره !
ممکن بارها برای خودشون کیک و غذا درست کنن منم اگه خیلیی گرسنه باشم یه تخم مرغ میپزم
لازم به ذکره روزا و ماه ها و سال های اول  اگه گرسنه هم بودم غذا نمیخوردم ! تنبل شاید بودم ولی اصلا احساس گرسنگی نداشتم مثلا از صبح تا عصر بدون غذا.
یا نه میرن بیرون و تا پاسی از روز یا شایدم شب میگردن و میخندن و از این فروشگاه به اون فروشگاه
تقریبا یکی دو ماه پیش بود که تو آزمایشگاه داشتم مقاله میخوندم که صداهای عجیبی توجه منو بخودش جلب کرد!
اول اهمیتی نمیدادم
بعد که بیشتر دقت کردم متوجه شدم صدا شبیه جیغ خانمهاست!
بازم اهمیت ندادمگفتم حتما دختراي دانشگاهمون دارن با دوستاشون شوخی میکنن و میخندن!
یکم که گذشت جیغها بنفش تر شد و دسی بل صدا بیشتر! صدای جیغ و داد پسرا هم شنیده میشد!
پنجره آزمایشگاه رو کنار زدم و متوجه شدم دقیقا خیابون پشت آزمایشگاه ما شده قلمرو کلاغ ها!
هر بنی بشری که
پسردایی ام هم ازدواج کرد 
با دختری که فقط یه خواهر داره باباش پاسدار بوده و فوت کرده و تو خونه های مهر میشینن 
دانشجوی علمی کاربردیه و ۲۵ سالشه
پسرداییمم سی سالشه کارشم نمدونم چیه 
مامان میگه همون مغازه ی سر خونه شون رو کرده جواهرسازی نقره و فیروزه که پارسال رفته یادگرفته 
به همین مفتکی 
یعنی تا این سن کار درست حسابی نداشته 
یه مدت هم باباش براش وانت گرفته بود 
باباش فرهنگیه مامانشم.
مامان میگه خانواده دختره پولدار نیستن پاییز (آخه من گفت
بسم الله الرحمن الرحیم
از روزی که خونواده ش اومدن خونمون فهمیدم حال من هیچ وقت خوب نمیشه. حتی توی جلسه ی اشنایی خانواده هامونم حرف نیکتا شد و البته دختراي دیگه ای که دوسشون داشته و نشده و من اصلا خبر نداشتم. همون لحظه دلم میخواست همه چی رو بیارم بالا و خودم رو تا حد مرگ بزنم. به من گفته بود مامانم از هیچکدوم از این قضایا خبر نداره و فقط بابام میدونه در حالیکه مامانش میگفت من خودم بهش زنگ زدم. وقتی که همه ی اتفاقات گذشته رو میذارم کنار هم به تعدا
بی پولی افسرده ام کرده ،از دیشب که به مرکز خرید رفتم تا امروز تو خودم بودم مامانم هی میگفت چرا بق کردی؟ گفتم بخاطر بی پولی!!!! دیشب رفته بودم مرکز خرید ،چه لباس های شیکی ،چه لوازمی اما قیمتا خیلی خیلی گرون یه مانتو معمولی هفتصد تومن بود !! ,به دوستم گفتم بذار دم مغازه واستم ببینم این پولدارا کی ان مانتو هفتصد تومنی میخرن!!،خوب البته کسی نخرید دلم خنک شد :(((( یه جعبه مقوایی کشودار میداد پونصد تومن لعنتی،گل رز مومیایی شده با مونداری سه سال صد و هفتا
خیلی جالبه
اینجا
یه دختر به آسونی میتونه یه پسر رو بدبخت کنه حتی اگه پسره بهش کلا کلا هیچ کاری نداشته باشه.
بعد همین دخترا که دهنشونو باز میکننو اینقدر ادعا ازش بیرون میریزه، قادر به اداره خودشون نیستن.
من دختر کانادایی ندیدم که ازین خونه میخواد بره اون خونه اسباب کشی شو خودش انجام بده.
یا از شهر ما میخواد بره شهرشون راحت یه دونه greyhound کرایه کنه و بره. مثلا شهرشون با شهر ما یه ساعت یا دو ساعت فاضله داره.
هرکسی هرکسی که دیدم از دخترا و خانم های ک
چند وقته دارم به یکسری پدیده های اجتماعی فرهنگی چندسال اخیر که ازشون بدم میاد فکر میکنم یه لیستی از چیزهایی که هیچ وقت به دلم ننشستن
1ماه عسل علیخانی
2سخنرانی های رائفی پور
3الهام چرخنده مخصوصا وقتی سعی میکنه یه فعالیتی انجام بده
4کتاب ملت عشق
5فیلم شهرزاد(وقتی داشت اتهامات این هادی رضوی سازنده فیلم رو میخوند به خواهرم گفتم خاااک ببین پول تو جیب چه مفت خورایی کردی اینقد که اصرار داشتی هر هفته ببینی و حلالم ببینی خوشبختانه خودم اصلا ندیدم الب
بعد از ثبت نام ارشد احساس کردم قبولی یا عدم قبولی من دیگه موضوعیت نداره. فقط تلاش من موضوعیت داره. الان فقط دلم می‌خواد تلاش کنم. دلم می‌خواد یه قدم برای انقلابم بردارم. حرکت. تلاش. امید.
و اگر قبول نشم هم دیگه ناراحت نیستم. فقط هر روز صبح از خواب بیدار می‌شم. صبحانه می‌خورم. ورزش می‌کنم. شرح نهایه رو می‌خونم. به بچه‌ها رسیدگی می‌کنم. روزهایی که مامان میاد، کیف مضاعف می‌کنم وقتی می‌بینمش‌. عشقم به مامان رو دوبرابر می‌کنم. ناهار درست می
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

صنعت ارائه مطالب در مورد صنعت ماشین سازی و تلفن همراه شرکت سازنده پارکینگ مکانیزه طبقاتی Kendrick دوربین های دیجیتال Leslie روزمرگی من حجت الاسلام احسان محمدی