نتایج جستجو برای عبارت :

داستان بادخترخاله خانمم

هو الحنّانآمدم یک سلام و دیگر هیچ. بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استشعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر استآنچنان می‌فشرد فاصله راه نفسمکه اگر زود، اگر زود بیایی دیر استرفتنت نقطه‌ی پایان خوشی‌هایم بوددلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر استسایه‌ای مانده ز من بی تو که در آینه همطرح خاکستریش گنگ‌ترین تصویر استخواب دیدم که برایم غزلی می‌خواندی دوستم داری و این خوب‌ترین تعبیر استکاش می‌بودی و با چشم خودت می‌دیدیکه چگونه نف
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

لوله پلی اتیلن Pamela کانون مطالعاتی صدرا رزرو هتل پوکه ها و ظروف آرایشی بهداشتی حجاب برنامه سالانه شباهنگ تصفیه آب پور رضا شبکه حمل و نقل جهانی