نتایج جستجو برای عبارت :

داستان کمردرد مامان

کمردرد حاملگی و علل و روش های تشخیص و درمان کمردرد حاملگی
کمردرد حاملگی یکی از مشکلات شایع در خانمهای باردار است؛ حدود ۷۵ درصد خانمهای حامله کمردرد را تجربه می کنند.
 
برای مشاهده متن کامل مقاله کمردرد حاملگی روی لینک کمردرد حاملگی کلیک کنید.
متخصص طب فیزیکی و توانبخشی | دکتر شریف نجفی
روش های صحیح خوابیدن برای کاهش کمردرد و عوارض کمردرد
روش های صحیح خوابیدن برای کاهش کمردرد: کمردرد عارضه آزاردهنده ای است که نه تنها بر زندگی روزانه فرد تاثیر می گذارد بلکه فرآیند خواب را نیز دچار مشکل می کند.
 
 
برای مشاهده متن کامل مقاله روش های صحیح خوابیدن برای کاهش کمردرد روی لینک روش های صحیح خوابیدن برای کاهش کمردرد کلیک کنید.
 
متخصص طب فیزیکی و توانبخشی | دکتر شریف نجفی
چن تا عكس اوردم مخلوط بید استار و ماركو و جكی به سبك عروس مرده میبل بسی زیبا مامان بزرگ مامان استار یا مامان مامان مامان استار یا مامان بزرگ مون چقدر مامان در مامان شد راستی من پیچ اینستاگرام میسازم بدون نیاز به شماره یا ایمیل بیاین وبلاگم قیمت 8 نظرپست ثابت وبلاگم بكلیك رو عكس
بهترین تمرینات کششی برای کمردرد شامل حرکات کششی ملایم کمر، شکم، کفل و ماهیچه های بخش مرکزی بدن
بهترین تمرینات کششی برای کمردرد (بهترین تمرینات ورزشی برای کمردرد) شامل حرکات کششی ملایم کمر، شکم، کفل و ماهیچه های بخش مرکزی بدن می باشند که در این مقاله به بررسی بهترین تمرینات کششی برای کمردرد می پردازیم. کمردرد یکی از شایع ترین مشکلات سلامت در جهان است و 80 درصد بزرگسالان در برهه ای از زندگی خود این شرایط را تجربه می کنند. در بیشتر موارد، کمردر
ساعت چهارده و ده دقیقه مامان چراغ هال رو روشن کرد. اولین چراغ امروز. قبلش همه دراز کشیده بودیم، مامانی، باباجی، مامان، من. من داشتم به بازوهای تپلم نگاه می کردم که تو لباس خواب چه ی به نظر میان. با موهای کوتاه آبی. به کمردرد و این که هربار می شم دلم می خواد یکی باشه بغلم کنه. وقتای دیگه نبودش خیلی به چشم نمیاد ولی وقتی م بو یاس میاد. درواقع بوش کل اتاقو پر کرده. سی سالگی عجیب بود. روز تولدم دلم گرفته بودم.
داستان کودکانه
اردک کوچولو
در مزرعه ای کوچک اردک کوچولویی از تخم بیرون آمد او از خودش پرسید : مامان من کجاست ؟
اردک کوچولو در مزرعه گشت تا اینکه سگی را دید از او پرسید : تو مامان مرا ندیدی ؟و سگ گفت : نه ، ولی به تو کمک می کنم تا او را پیدا کنی
اردک کوچولو گفت : متشکرم اردک کوچولو در مزرعه به راه افتاد تا به گربه رسید
از گربه پرسید: تو مامان مرا ندیدی ؟ گربه گفت : نه من مامان تو را ندیدم
دوباره اردک کوچولو رفت تا به یک اسب مهربان رسید از اسب پرسید : تو
کمردرد تقریبا یک بیماری شایع در میان افراد است. حدود ۸۰ درصد از افراد، کمر درد را در بخشی از زندگی خود تجربه می‌کنند. اغلب وجود چنین دردی نگران کننده نخواهد بود.
در بیشتر موارد چنین دردی به خاطر پیچ خوردگی عضلات یا فشار و فتق دیسک است. معمولا کمردرد خود به خود بهبود پیدا می کند. اگر کمردرد شما اخیرا آغاز شده است بهتر است سری به پزشک بزنید و داروهای مناسب آن را دریافت کنید.
ادامه مطلب
قصه آدم برفی
یک روز در فصل زمستان که هوا خیلی سرد بود، ایلیا و الین در حیاط خانه برای خودشون یک آدم برفی درست می‌کردند. ایلیا دستش یخ کرد. الین گفت: «دستکشت را دستت کن.» ایلیا از توی جیبش یک جفت دستکش درآورد و دستش کرد. آدم برفی آن‌ها خیلی خوشگل شد.
آن‌ها رفتند توی اتاق. مامان بخاری را زیاد کرده بود تا اتاق گرم بشود. الین دستش را به بخاری چسباند و جیغ زد. مامان جلو آمد و گفت: نباید دستت را به بخاری بزنی. خیلی خطرناک است. می‌سوزی. بعد مامان دست الی
کمردرد یکی از شایعترین مراجعات پزشکی می باشد و میتوان گفت اغلب انسانها در طول زندگی خود این مشکل را تجربه کرده اند که خوشبختانه اکثر مواقع کوتاه مدت و گذرا بوده است ولی گاهی هم طولانی و طاقت فرسا میشود.علل بسیار بسیار فراوانی برای کمردرد وجود دارند. از فشار روی ساختمانهای حساس به درد (مثل انجام کار سنگین) گرفته تا بیماریهای عفونی و روماتولوژیک و سرطانها و پوکی استخوان و شکستگی و آرتروز  و و و
در اینجا فرصت بحث در مورد علل متنوع کمردرد نیست ف
قصه کودکانه
گوساله کوچولو
گوسی گوساله همه قندها را خورد.
مامان گاوه دعوایش کرد.
گوسی گوساله قهر کرد و گفت: من میرم یه مامان دیگه پیدا می کنم!”
گوسی گوساله از خانه بیرون آمد.
توی راه، هاپی هاپو را دید. هاپی هاپو به بچه هایش شیر می داد.
گوسی گوساله گفت: هاپی هاپو! مامان من میشی؟”
هاپی هاپو گفت: نه! من خودم بچه دارم.”
گوسی گوساله رفت.
توی راه پیشو پیشی را دید.
پیشو پیشی با بچه هایش بازی می کرد.
گوسی گوساله گفت: پیشو پیشی! مامان من میشی؟”
پیشو پ
گیاهان دارویی مفید برای کمردرد 
 شایع ترین علت کمردرد در جوامع مختلف فتق دیسک است
 
دیسک های بین مهره ای در کل یک چهارم طول ستون فقرات را تشکیل می دهند. دیسک ها در ناحیه ی گردن و کمر که حرکت بیشتری دارند، ضخیم تر هستند.
 کمردرد مشکلی است که هم دلایل داخلی دارد و هم عوامل خارجی باعث بروز آن می شوند. ایستادن طولانی مدت، بارداری، بلند  کردن چیزهای سنگین یا مشکلات ریوی می توانند باعث کمردردهای شدید شوند.
 
 شایع ترین علت کمردرد در جوامع مختلف فتق
تمرینی برای پیشگیری از کمردرد
 
  یکی از مزایای عمده ی کشش این است که انعطاف پذیری شما را افزایش می دهد.تمرینات کششی میتوانند همراه با وزنه باشند و یا به صورت آزاد بدون وزنه انجام شود.این نوع تمرینات میتواند کشش مطلوب و شیرینی در بدن شما فراهم آورد آسیب های احتمالی که در اثر دیگر تمرینات به بدن وارد می آید را به حداقل برساند.در میان این آسیبها کمر درد به دلیل اینکه خیلی از افراد را مبتلا کرده بسیار پر اهمیت تر به نظر میرسد.کمردرد میتواند از ی
سلام مامان یک نفر رضا هستم، پسرت :) یادت هست که؟ می‌دونم که هست. عارضم به خدمتت که مامان جان آقا رضا ۲۳ ساله شدن. تبریک نمی‌گی؟ بوسم نمی‌کنی؟ قربون صدقه‌م نمی‌ری؟ می‌گم مامان، زشت نباشه روز به روز دارم عقب می‌کشم؟ چی می‌خواستیم، چی شد؟ چی می‌خواستیم، تلاشمون برای رسیدن به چی شد؟ راستش دلم می‌خواد یه کوچولو غمگین بشم، اندازه یه قطره اشک. ولی خب، نمی‌دونم مامان، دیگه نمی‌دونم. واقعنی دیگه هیچی نمی‌دونم.
دانلود فیلم مامان بهروز منو زد HD, دانلود رایگان فیلم مامان بهروز منو زد, دانلود مستقیم فیلم مامان بهروز منو زد MKV, فیلم سینمایی مامان بهروز منو زد 720pنارون دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
کمردرد علل بسیار زیادی دارد. با این حال مهمترین علل کمردرد عبارتند از :
  وارد آوردن فشار زیاد به ستون مهره Over activity
  آسیب دیسک بین مهره ای Disc injury
پیری دیسک Disc degeneration
لغزش یا لغزیدگی مهره یا اسپوندیلولیستزی Spondylolisthesis
تنگی کانال نخاع Spinal stenosis
اسکولیوز Scoliosis
تومورهای نخاع یا تومورهای خوش خیم یا بدخیم یا متاستاتیک مهره ها
شکستگی مهره
پوکی استخوان
ادامه مطلب
 
کاربران عزیز ، در این بخش پاورپوینت کارگاه پیشگیری از کمردرد (با تاکید بر تمرینات کمر) + (عادات و حرکات بدنی نادرست مرتبط با کمردرد) در ۶۳ اسلاید قابل ویرایش همراه با تصاویر در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است که می توانید پس از پرداخت هزینه به صورت آنلاین، این محصول را دریافت کنید.
جهت آشنایی شما عزیزان با محتوای پاورپوینت کارگاه پیشگیری از کمردرد (با تاکید بر تمرینات کمر) ،متن چند تا اسلاید را قرار می دهیم .
محتوای اسلاید ۷
عوامل مرتبط با
در این مطلب به بیان توضیحاتی در مورد تاثیر یوگا در کمردرد می پردازیم. اگر شما هم کمر درد دارید با ما همراه باشید شاید برای شما هم مناسب باشد.در برخی مواقع درمان کمر درد کار سخت و مشکلی است. دانشمندان و و پزشکانی که در این زیمنه تحقیق می کنند این نظر را دارند که ممکن است با یوگا بتوان کمردرد را درمان کرد و از شر درد کمر خلاص شد. کمر درد جز آن دسته از بیمار های و دردرهای شایعی است که به جرات می توان گفت 80 درصد افراد در طول عمر خود حداقل یکبار به این
یه روز بامزه ی دیگه ست. امروز اومدم که کلی کار کنم! دخی میگه مامان نمیشه زود بیایی؟ میگم مامان جان من این چند وقته که درگیر کارای محمد بودیم یه جورایی خیلی کم اداره بودم. دیگه بیا منصف باشیم الان که دلیلی نداره باید مرتب برم اداره دیگه میگه نه مامان به آقای فلانی بگو بذار یه روزم پیش دخترم بمونم! نرو اداره مامان تو میری اداره من خیلی تنها میشم همسری نگاش میکنه که پس من اینجا چی ام شیطون؟ میگه عه بابا خب مامان که میره اداره تو هم تنها میشی
 
یه روز خانم بزه یه سبد خرید و اون رو به سقف خونه آویزون کرد، بزغاله هاشو صدا کرد.
بهشون گفت: اگر من خونه نبودمو، آقا گرگه اومد سریع بپرید تو سبد و  بندِ طناب رو بکشید.
همه بزغاله ها هم یاد گرفتند و به مامانشون قول دادند که وقتی آقا گرگه رسید، کاری که مامان بزی گفته بود رو سریع انجام بدن.
خلاصه گذشت و گذشت تا یه روز خانم بزه بچه هاشو صدا کرد و بهشون گفت بچه ها من باید برم ولی زود برمیگردم و براتون آش می پزند.
به دونه دونه بچه هاش یه کاری رو
امروز که مامان رو بغل نکردم. با دوستهام سرد بودم و با دو نفر بحثم شد. امروز که دو بار بشقاب از دستم لیز خورد و هر بار فقط خیره شدم به تیکه هاش. مامان گفت اگه پیدا کنه کسی که من رو به این روز انداخته بیچاره اش میکنه.من که نمیذارم نازک تر از گل بهت بگه ولی تو هم حواست رو جمع کن مامان از تووی چشمهای من پیدات نکنه.
مامان تنها کسیه که با دلش نگرانته. همون که به خاطرش خیلی کارها رو انجام نمی دی چون می دونی حتی اگه هیچی ندونه همه چی رو می فهمه (با دلش) و تو دلت نمیخواد ناامیدش کنی. نمیخوای تصویر معصومی که از تو داره خراب کنی. دوست داری اون یه نفر که با دلش نگاهت می کنه فکر کنه تو هنوز خوبی!
مامان بودن فقط برای کسی که ما رو به دنیا آورده نیست یا حتی برای همه زن هایی که بچه به دنیا آوردن هم نیست. حتی فقط برای زن ها نیست. مامان بودن خودش یه مفهومه. یه مامان همیشه به ب
کمردردهای بعد از زایمان معمولاً شایع است. بسیاری از تغییرات جسمانی که در دوران بارداری باعث کمردرد می شود، ممکن است پس از زایمان نیز ایجاد کمردرد کند، به خصو.رها کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب.
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب.
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
داداش بزرگه میگه یه چیزی هست یه ماهه میخوای بگی ولی نمیگی . میگی یا مامان رو بندازم به جونت ؟ گفتم اره قضیه اینجوریه . بعد میگه تو باید از اول به من میگفتی ! من همه چیو میام بهت میگم !گفتم نه نمیای بگی . گفت یبار یادم نیست چیو بهت گفتم دهن لقی کردی رفتی به مامان گفتی منم دیگه هیچی برات تعریف نکردم ! گفتم محااااله ، اصولا مامان وقتی یواشکی حرف میزنیم میاد وسط اتاق وایمیسته در حالی که طرفین رو نگاه میکنه میگه چیشده؟چیشده؟ بعد که از ما چیزی دستگیرش ن
مامان میگه "لااقل بگو از چی دلخوری؟"نگفتم انقدر حساس و گه شدم که همین که دراز کشیده و حالم رو میپرسه لجم رو درمیاره. بلند شو. بشین. بپرس. بغلم کن. نه اینکه از مبل بیام پایین، کنار بازوت یه جایی برام سرم پیدا کنم و بازم حرفم نیاد.نگفتم انقدر عصبانی و دلخور و ناامیدم و بی حسم که حتی دلم نمیخواد حرف بزنم راجع بهش.به جاش گفتم چایی میذاشتی خب. بعد که رفت و چایی گذاشت. دلخور شدم. بلند شدم. خاموشش کردم. خوابیدم. پتو رو بغل کردم و به روی خودم نیاوردم که
بابابزرگم به موهام نگاه کرد و گفت جای دستهای دخترم رو هنوز روش می بینم.موهام رو توی دستش گرفت و گریه کرد.
من اغلب شبها روی کاناپه ولو بودم و سرم روی پای مامان بود کتاب میخوندم؛ اینستا چک میکردم و مامان هم یا قرآن و کتاب میخوند یا تلویزیون میدید یا سرگرم گوشیش بود . بعد از مامان دیگه روی کاناپه نخوابیدم جز یک شب که از چهلم بابا اومدیم و سرم روی پای سعید بود خوابیده بودم. تا دستش رو برد لای موهام از خواب پریدم چون بوی مامان لحظه ای مشامم رو پر کر
امروز صبح پاشدم که برم پیاده روی. ولی زیاد آشنا نبودم که کجا برم. دیگه با ماشین رفتیم با مامان بچه ها رو رسوندیم مدرسه. ازونور اومدیم نونوایی رو نشونم داد مامان، نون خریدیم. من اومدم خونه، باز مامان رفت بابا رو رسوند سرکار. از فردا دیگه خودم میتونم برم نون بخرم و مسیر پیاده روی هم خوبه. 
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
پرسش و پاسخ @Ameli_Office پرسش:کمردرد در بیماران مبتلا به ms می تواند از عوارض بیماری باشد کمردردی که گاه ناگهانی و گاه هم به تدریج شروع می شود و با راه رفتن و ایستادن و حتی نشستن تشدید می شود و برای رفع آن چه توصیه ای دارید از پاسخگویی شما سپاسگزارم @Ameli_Office پاسخ: ✅ کمردرد از مشکلات شایع در جامعه است. در بیماران مبتلا به ام اس هم شیوع نسبتا زیادی دارد. حدود یک پنجم بیماران مشکل کمردرد را دارند.✅ کمردرد در اکثر افراد بدلیل ضعف عضلات حمایت کننده ستون فق
سلام مامان نمیدونم، شاید این گم شدن یه حکمت داشته باشه. شاید این دور افتادن یه قصه برای گفتن داشته باشه. نمیدونم مامان، ولی بیشتر از هروقت دیگه ای داره از خودم بدم میاد. بیشتر از هروقت دیگه حالم بده . یادته اجازه نمیدادی بیام تو بغلت؟ یادته اذیت می‌کردم پس میزدی منو که به کار اشتباهم پی ببرم؟ میدونم مامان، میدونم پر از اشتباهم، پر از گناه . ولی مامان میشه پسم نزنی؟ میشه باز بوسم کنی؟ اجازه بدی بیام تو آغوشت؟ بسمه مامان، بسمه .
در ساعت ۱۰ شب پنجشنبه، لیست مخاطب های موبایلم را سه بار بالا پایین کردم و هیچکس را نداشتم تا با او حرف بزنم.بعد یک عکس از گالری ام را انتخاب کردم.حرف هایم را پایینش کپشن کردم و خواستم اینطوری حرف هایم را زده باشم،اما آن کپشن هرگز منتشر نشد چرا که در لحظه ی آخر یادم افتاد مامان را با این حرف ها ناراحت می کنم و مامان در شهر دیگری ست و مامان بغض می کند و مامان دلش می گیرد و می لرزد و فشارش بالا می رود.از مامان که بگذرم باقی فالوورهایم را هم از یاد گ
دیشب دخترم میگه: مامان جیش داشتی به من بگو. زود دوتایی بریم جیش کنیم. باشه؟ یادت نره ها.گفتم: چشم. الان بریم دوتایی جیش کنیم؟رفتیم. ایشون بیشتر از من کار داشت! یه مامان تمام عیاره. غذا میده بخورم. توالت من رو می بره. می خوابونه. ناز می کنه. بوس می کنه. حیف که نصف روز سر کارم. نمی تونم از بودن باهاش لذت ببرم. 
یادته مامان؟وقتایی که حالم بد بود بهت نیگا میکردم و با بغض میخوندم" دلم گرفته ای دوست "بهم اخم میکردی میگفتی تو رو چیشده باز!میخندیدم!آروم میگفتم دلم گرفتهمیگفتی دلت چرا گرفته؟نمیتونستم چیزی بگم!نمیدونستم اصن چی بگمادامشو میخوندم" هوای گریه با من " اخمت بیشتر میشد میگفتی گریه نکنیا!من دوباره میخندیدماینبار پر بغض تراونموقع ها فکر میکردم ادامه ی شعر اینطوری باشه که میگه" گر از خودم گریزم کجا روم؟ کجا من؟ "اما نه مامان!این تعبیر ذهنی
سلام
 حالا محمدهادی همه چیز میگوید، مامان بابا همه دایی خاله باباجون مامان جون و خلاصه هرکلمه ای را که بخواهی میگوید، الحمدلله
 
اولین جمله ای که به قوانبن ادبیات فارسی درست گفت: مامان عمو زد  یا مامان فلانی زد  یا بابافلانی زد. !!!
 
ان شاالله همه بچه ها صحیح وسالم باشن وسایه پدر ومادر بالای سرشون باشه ان شاالله.
 
پ.ن: پسرخاله ام را درست درسن دوسالگی اش،شب تولدش ازدست دادیم،.خیلی اتفاقی ویهویی.بخاطر یه حواس پرتیخیلی باید مواظب باشیم
پدر و مادر پدرم در قید حیات نبودند. مامان هروقت میرفت خونه مامان بزرگم دو سه روز بمونه بابا به من میگفت مامانت که نیست بچه یتیمم.
بابا اهل ابراز احساسات کلامی و پرحرفی نبود اما با هیچ کس هم اندازه مامان حرف نمیزد. بزرگ تر شدم و فهمیدم آدم برای کسی که دوستش داره همیشه حرف داره. 
مطلب دانلود آهنگ مامان قدوبالای نازت بگردوم را میتوانید به صورت کامل از سایت هفتاد و پنج دانلود دریافت کنید.دانلود آهنگ مامان قدوبالای نازت بگردومبا سلام خدمت شما دوستان عزیز دانلود آهنگ مامان قدوبالای نازت بگردوم [Music] Darkhasti دانلود آهنگ دورت بگردم از حمید اصغری رسانه نوا Videos موسیقی محلی فارس زیبا به نام مادر طرفداری دانلود آهنگ مامان قدوبالای نازت بگردوم ایندکس وار آهنگ جدید محمد خدارحمی به نام دورت بگردم نسیم یاسوج دانلود آهنگ لری دانل
بهبود کمردرد با یک ابزار ساده
کمردرد یکی از دلایل مهم ناتوانی در سراسر جهان است که بیشتر افراد در طول زندگی خود با آن مواجه می‌شوند. ابتلا به این عارضه، دلایل بسیاری دارد و راهکارهای گوناگونی نیز برای رفع آن پیشنهاد می‌شوند. در بسیاری از موارد، بیماران باید به فیزیوتراپی مراجعه کنند تا درد کمر خود را تسکین دهند و یا در نهایت آن را درمان کنند اما این کار، زمان و هزینه بالایی در پی دارد که شاید برای بسیاری از بیماران امکان‌پذیر نباشد.
ا
زمستون بود. یه شب بابا حالش بد شد؛ فشار خونش بالا رفت. تو راه بیمارستان به مامان گفت: من اگر بمیرم تو شوهر میکنی؟ مامان سر بابا رو بغل کرد زد زیر گریه گفت خدا نکنه تو نباشی. بابا گفت من بمیرم هم طاقت ندارم یه مرد دیگه زنم رو بگیره! امید خندید آروم گفت بابا جون تا زن خودته که کسی.بعد بقیه حرفشو از چشم غره مامان خورد. بابا گفت: هیچیم نمیشه بچه ها؛ مگه من میذارم زنماستغفرالله. چقدر خندیدیم باهم.
مفیدستان:
به گزارش جام جم آنلاین، توصیه می‌شود نکات زیر را هنگام خوابیدن رعایت کنید:
وقتی به پهلو می‌خوابید، یک بالش میان دو زانویتان قرار دهید و سعی کنید مانع از افتادن و قرار گرفتن پاهایتان روی هم بشوید. همچنین می‌توانید یک حوله کوچک زیر کمرتان قرار دهید.
زمانی که به پشت می‌خوابید بهتر است یک بالش زیر زانوهایتان قرار دهید.
علاوه بر این،‌ گذاشتن حوله زیر انحنای پشت موثر است.
اگر تشک‌تان خیلی نرم است، شاید خوابیدن روی سطح زمین برایتان
چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: «عمه جان» اما زن با بی حوصلگی جواب داد: «جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!» زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت.
 
به آرامی از پسرک پرسیدم: «عروسک را برای کی می خواهی بخری؟»
با بغض گفت: «برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد&
مامان : هانیه حالش بد
بابا: چطور؟
مامان: تب کرده . پاهاشم یخ :(
یهو دیدم بابا اومده تو اتاق 
پاهامو از توی پتو  پیدا کرد همچی فشار داد که نزدیک بود قطعش کنه :/
اومدم بگم اخ دردم گرفت یهو دیدم با پشت دست خوابوند تو پیشونیم:| 
خو پدر من ، لمس هم کنی میتونی دما رو متوجه بشی چرا بزن بزن راه انداختی :|
در نهایت نتیجه معاینه رو  به این ترتیب به مادر اعلام کردن :
به خواهرش زنگ بزن بگو تنها وارث خونواده اونه 
بابا :
مامان:
من:
باز هم من :
یکی از چالش‌های اخیر من این است که موقع خواندن داستان قبل خواب، لالایی یا وقتی که می‌خواهم ادای خوابیدن رو در بیاورم که "لیلی جان ببین مامان خوابید، تو هم بخوابی دخترم." واقعا خوابم می‌بره :-|
و نه این که یک کله بروم تا صبح، یه هو می بینی ساعت یک، دو، یک ساعتی حوالی نیمه شب بیدار میشم، با دندان نشُسته، نماز نخونده و از همه داغون‌تر این که دیگه خوابم هم نمی‌بره و یکی دو ساعت به سقف باید خیره بشم و گوسفند بشمارم :-|
* وقتی اذان مغرب ساعت ده و بیست
به داداش بزرگه گفتم برام عروسک پولیشی بخره ولی یه جوری که مامان نبینه ! ببینه واسه خودش قصه درست میکنه به همه دوستا ، رفقا و فک و فامیل هم اطلاع میده !!چهارشنبه داداش بزرگه بهم گفت برات عروسک گرفتم ، منتها نمیتونم از دست مامان در امان نگه دارمش بیا ببرش و من فرمودم من نمیام اون وری بیا برام بیار پنجشنبه اومد برام آورد ، یه مشما مشکی بزرگ !! گفتم این به این عظمت رو چجوری از دید مامان مخفی کردی ؟ گفت اولی که وارد خونه شدم مامان اومد چک کنه ببینه چیه
قسمتی از رمان
عسل ازروی پله ها سرخوردم باخنده که صدای مامان با تشر-دخترمگه پانداری؟نرده رو داغون کردیغش غش خندیدم وپریدم و تو آخرین لحظه با خنده گفتم :-بانو گیر نده چطور شد مگهحرفی نشنیدم سمت آشپزخونه رفتم مامان کنار خدمت کار «شوکت»ایستاده بود ونظاره گار کارش بودجلو رفتم ولپ مامانیمو یه ماچ خیس گنده کردم ودر حالی کهلپشو میکشیدم باخنده گفتم :-فدای مامان خوشگلم برم من«مامان انصافا زن زیبایی بود با اینکه پنجاه سال داشت اما هنوز رد پای زیبایی
به گزارش گروه بهداشت و درمان،دکتر سید محمدجواد مرتضوی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با
اشاره به اینکه کمردرد یکی از بیماری‌های شایع است که همه افراد در جهان
ممکن است حداقل یک‌ بار آن را تجربه کنند، اظهار کرد: این بیماری دلایل
مختلفی دارد و انواع متفاوتی را شامل می‌شود اما در اکثر مواقع می‌توان با
روش‌های غیرجراحی نسبت به درمان کمردرد اقدام کرد.وی افزود: در اکثر
مواقع می‌توان از طریق تغییر سبک زندگی و انجام دادن ورزش‌‌های
همون لحظه که گفتی "الاه اکبر" عاشقت شدم! واسه‌م فرقی نمی‌کرد انتحاری باشی یا یه جوونِ کلّه‌خر که مسخره‌بازیش گل کرده. چون شجاع بودی عاشقت شدم. مامان همیشه می‌گفت "دختر نباید عاشق بشه!" اما من حرفشُ قبول نداشتم. مامان وقتی مُرد، بابا واسه تشییع جنازه‌ش نیومد، چون بابا شلوارش دوتا شده بود! حقیقت اینه که مامان عاشقِ بابا نبود و طبق قانون سوم نیوتون بابا هم عاشق مامان نبود.راستی کِی از زندان آزاد می‌شی؟ اگه آزاد شدی خبر بده. منتظرتم پسر شجاع،
یا ارحم الراحمین، تو رو به بزرگی و عظمتت قسم میدم که خودت به مامانم و تک تک ما آرامش بدی. خدای مهربونم امروز مامان باید بره اتاق عمل. خودت مثل همیشه تو آغوشت نگهش دار و ازش مراقبت کن تا این مرحله رو هم با لطف تو به سلامتی پشت سر بگذاره و برگرده خونه. خداجونم، میدونم که حواست به مامان هست و من مامان قشنگ و مهربونم رو دست تو سپردم چون تو از همه مهربونتری. فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین اللهم اشف کل مریض یا من اسمه دوا و ذکره شفا خدایا به خودت س
روز جمعه مامان با دوستاش قرار داشت
من قول داده بودم در اولین فرصت با مامان و دوستاش برم بیرون
روز جمعه صبح که مامان از بیرون برگشت
حرف بیرون رفتن شد و منم دیدم چند روز تعطیلیه و بهتره ی بیرون برم
قرار کجا بود؟؟ خوب مشخصه عمارت دهدشتی!
به یکی از دوستای مامان میگم تو رو خدا جای قرار ها رو عوض کنید:)))))))
من عمارت رو دوست دارم
ولی خوب خیلی تکراری شده
ادامه مطلب
علت کمردرد و درد مفاصل بعد از انزالبعضی افراد در هنگام رابطه شویی مبتلا به کمر درد می شوند، فکر فعالیت جنسی می تواند به جای هیجان برای آنها ناخوشایند باشد. با توجه به اینکه رابطه شویی باید لذت بخش باشد اما زمانی که با درد فیزیکی همراه باشد، فعالیت جنسی کاهش پیدا می کند. کمر درد در هنگام رابطه شویی و یا بعد از آن می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. افرادی که سابقه کمر درد دارند معمولا در روابط شویی بیشتر دچار کمردرد می شوند. ادا
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه دراورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه ی پر ملات بسازن، رفتن.  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می میرن. باید قصه بشیم. قصه ی شبای بلندِ بچه ها. قصه ی شبای نگذشتنی ِ آدم بزرگای ِ درمونده. باید اون قصه ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. لذت ببرن و همزمان آروم بغض کنن. بچه ها ولی بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چرا بابا بزرگ، مامان بزرگ شون توی اون داستان
قصه کودکانه
موضوع: تقصیر من بود
گاهی اوقات بچه ها بازی گوشی هایی می کنند که به خاطر ترس از سرزنش شدن آن را گردن دیگری می اندازند. این داستان کمک می کند بچه ها درباره اشتباه های شان واقع بینانه تر برخورد کنند و بدانند در این مواقع چه کار باید انجام دهند.اگر در این موارد با بچه ها برخورد درست داشته باشیم و فقط والد سرزنش گر نباشیم. بدون شک بچه ها کمتر قربانی و سوء استفاده جنسی هم خواهند بود. چون بزرگسالی که از کودک سوء استفاده میکند او را از
داستان کوتاه در مورد راستگویی و صداقت برای کودکان فراهم شده است.
 
داستان پارمیدا و نیکیتا 
یه روز جمعه پارمیدا از خواب بیدار شد و دید که مامانش داره حاضر میشه، که به خونه مامان بزرگش بره.
 
پارمیدا می دونست خاله زری و دخترش نیکتا که هم سن پارمیدا بود، هم احتمالا اونجا هستن. به همین خاطر سریع حاضر شد تا با مامانش دوتایی به خونه مادر بزرگش برن.
 
خونه مادربزرگ خیلی بزرگ بود و یک حیاط باصفا داشت که بچه ها عاشق توپ بازی و دویدن اونجا ب
فواید ورزش درمانی در درمان کمردرد

ورزش درمانی باعث درمان انواع مختلف
کمردرد می شود ورزش تاثیرات مختلفی روی اعضاء بدن می گذارد که این تاثیرات
دارای فواید درمانی زیادی هستند و به این شکل باعث درمان علتهای اصلی
کمردرد می گردد.اکنون به تعدادی از تاثیرات درمانی ورزش اشاره میکنیم.

 

1_ ورزش منظم، باعث کاهش وزن افراد چاق و رسیدن به وزن متناسب می شود این
موضوع فشار وارد بر کمر را کم کرده و باعث درمان کمردردهایی میشود که به
خاطر اضافه وز
‌ قصه کودکانه
موضوع: دست چپ و دست راست
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.سارا دخترکوچولویی بود که هنوز نمی تونست فرق بین دست راست و دست چپ را متوجه بشه. مادرش به دست چپ او یک النگوی پلاستیکی قرمز رنگ انداخته بود تا به وسیله ی اون النگو یادش بده که چپ کدوم طرفه و به دست راستش هم یه النگوی سبز انداخته بود. وقتی مامانش می گفت عزیزم برو توی آشَپزخونه، نمکدون را از کشوی سمت چپ بردار و بیار، به دستاش نگاه می کرد و می پرسید: کدوم سمت؟ این دستم یا ا
فیلم مامان مهشید به زودی اکران می شود
 
 
فیلم ایرانی مامان مهشید
اکران به زودی
سلام عزیزان 
یکی از سایت های خوبی که من در زمینه فیلم ایرانی میشناسم سایت شب دی ال است که برای دانلود فیلم مامان مهشید می توانید از این وبسایت خوب و عالی استفاده نمایید.
البته یادتان باشد که تمامی آثار در این سایت تنها به صورت قانونی قابل دانلود هستند و روش دیگری برای دانلود وجود ندارد ایست سایت فیلم ایرانی
حدود یک سالی هست که فعالیت خود را آغاز کرده است و در ا
اگر هنگام رانندگی یا بعد از ان دچار کمردرد می شوید حتما این سئوالات برای شما ایجاد شده است که چگونه رانندگی باعث کمردرد می شود؟ بهترین وضعیت نشستن هنگام رانندگی چیست؟ چه چیزی می تواند به شما کمک کند تا کمتر دچار کمردرد شوید؟ آیا صندلی تان را درست تنظیم می کنید؟
فک کنم که دوم یا سوم راهنمایی بودمصبح ها خیلی زود با مینی بوس میرفتم مدرسه و ظهر هم ساعت ۳ این حدود ها برمیگشتیم با همون مینی بوس سفید و اون راننده ی مهربون.چند ماهی میشد که مامان مریض شده بود و وقتی میومدم خونه کسی نبود ک در رو باز کنه و بیاد استقبالم.خب اخه من عادت کرده بودم همش مامان باشه و در رو باز کنه!اون موقع ها مامان نمیتونست زیاد سرپا وایسه و راه بره و خیلی چیزای دیگهبعضی وقتا عمه ها و بعضی وقتا مامان جون و بابا غذا درست میکردنمنم اخه خ
مامان اومده دنبالم، علی رو بردیم مطب دکتر
بچه بغل، خواستم دکمه آسانسور رو با منتها الیه پشتیِ چادرم بزنم، مث بت من اومده جلو میگه تو دست نزن! بذار من با دستکش دکمه رو میزنم!
موقع باز کردن در آسانسور باز میگه صبرکن صبرکن من باز کنم!
رفتیم بالا، دستگیره ی در رو گرفته بازکرده، میگه مگه نگفتم تو دست به جایی نمال ؟!

بعد دقائق!
نشستیم تو اتاق انتظار، علی زده به غن غن، مامان میگه علی رو بده بغل من!
میگم مامان! اون دستکشای سفیدِ پارچه ایِ شما، خودش اصلِ
صبح که مامان بیدارم کرد ، تو چند لحظه ای که بین بیدار شدن و نشدن بودم حس کردم چقدر به مادرم بیگانه‌م، حس کردم یه غریبه‌ست، یه زن میانسال با کمی اضافه وزن، صورت سفید، موهای قهوه‌ای و تک و توک سفید. اونقدر کابوس کوتاهی بود که سریع گفتم: بیدار شدم مامان جان. با تاکید روی مامان جان‌. انگار که بخوام به اون چند لحظه‌ای که گذروندم ثابت کنم که اون مامان‌جانِ منه! همون زن میانسال با همه نقص ها، چروک های روی صورتش، گاهی اخم و بداخلاقی هاش زیبایی زندگی
بسم الله الرحمن الرحیم ./
اومدیم شمال که ازینجا با بابا راهی شیم ، شب رسیدیم ، صبح که بیدار شدیم یهویی مامان گفت منم میام ! اینجوری شد که ظهر ِ ۱۶ مهر ِ ۹۸ با مامانی که دیسک کمر و درد گردن داشت حرکت کردیم به سمت مرز مهران ، شب رسیدیم تهران و مامان بابا رو بردیم خونه ی خودمون تا استراحت کنیم ، انقدر خسته بودن که خوابیدن ، منم برای ناهار فردا کتلت درست کردم و خوابیدم. صبح بعد از صبحونه دوباره حرکت کردیم و سر شب ِ ۱۷ مهر رسیدیم مهران . یه خونه گرفتیم
سر شب خان عمو اومد دنبال مامان و همراه خانومش و بابا رفتن دکتر
پسر جاری هم اومد خونمون تا با پاشا بازی کنه
بعد از دکتر اومدن خونه ی ما
و من بعد از دوبار سلام کردن به مامان همسری جواب گرفتم و خیلی بی اعتنا به من وارد خونه شدن
چای آوردم خوردن و خان عمو خانومش و پسرش رفتن
بابا هم رفت بالا تا با شوهر عمه هماهنگ کنه فردا صبح ببرش ترمینال که برگرده خونشون
وقتی با مامان تنها شدم براش چای  بردم وکنارش نشستم
ادامه مطلب
ناراحت و غمزده و بغض کرده و اشک آلود، میرم کنار دخی میشینم و زانوهامو بغل میگیرم. دخی می پرسه که چی شده مامان؟ ناراحتی؟ برعکس همیشه که حاشا میکنم اینبار سرم رو به نشونه تایید ت میدم. میگه الهی. مامان خوشگل، چرا ناراحتی؟ هیچی نمیگم. دوباره می پرسه چی شده ننه؟ فدات شم، به خاطر محمد ناراحتی؟ دوباره سرمو ت میدم و اشکام می ریزه. دخی میخنده که وااای. مامان، ببین محمد الان تازه داره مرد میشه، تازه داره میفهمه که زندگی فقط اینکه تو خونه بخور و
امروز صبح فهمیدم همکلاسی قدیمیم بارداره، من هنوزم تو بهتم
هی به خودم میگم واقعا؟ کی انقدر بزرگ شدیم ما؟ وااای داره مامان میشه!!! چه ترسناک!
هی با ناباوری عکس سونوگرافیش رو نگاه میکنم و میگم مامان بنظرت راسته؟
مامانمم میخنده میگه آخه چرا باید دروغ باشه؟!
گرچه یه همکلاسیم بچه ی چند ساله داره اما من هنوز تو شوکم:|
چند روز پیش هم عکس بچه ی ۴ماهه ی دوستم رو دیدم، به اون یکی دوستم میگم: چه دل و جراتی داره، مامان شده:||
چقدر این اتفاق برام ترسناک و عجیب
گیاهان دارویی مفید برای کمردرد

 شایع ترین علت کمردرد در جوامع مختلف فتق دیسک است
 
دیسک های بین مهره ای در کل یک چهارم طول ستون فقرات را تشکیل می دهند. دیسک ها در ناحیه ی گردن و کمر که حرکت بیشتری دارند، ضخیم تر هستند.
 کمردرد مشکلی است که هم دلایل داخلی دارد و هم عوامل خارجی باعث بروز آن می شوند. ایستادن طولانی مدت، بارداری، بلند  کردن چیزهای سنگین یا مشکلات ریوی می توانند باعث کمردردهای شدید شوند.داروهای گیاهی
اخیرا داداش اومد مرخصی و قبل از اومدن مامان رفت  مامان برگشت خونه روز بعدش خواهر بزرگه هم اومد مرخصیوقتی مامان دوباره میخواست بره خواهر بزرگه هم مرخصی دو روزش تموم شد رفت. من موندم و بابا یک روز بعدش اون یکی خواهر اومده فرجه و دو هفته ای مهمونه حالا خبر دار شدم چند روزی بابا باید بره فلان شهر تو این گیر و دار بگیر و ببند و برو بیا پایه ثابت این خونه منم همینقد ساکت همین گوشه اتاق مثل عقرب کوانتومی که بعد زمان و ماکسه کرده روی هشت و بیست
و به نظرم یکی از اصلی ترین دلیل سراسری نشدن اعتراضات تو ابن کشور، سندرم "مامان ایرانی" عه. مامان ایرانی از اوضاع ناراضیه، سر سفره در حالی که آش میخوره میگه خدا باعث و بانیشو لعنت کنه، و حاضر نیست بچه اش به اندازه ی سر سوزنی هزینه بده بابت بهبود اوضاع و اعتراض به شرایط مدنی. این روز ها سوار مترو که میشی آدم های 17 تا 37 ساله رو میبینی که مدام دارن از پشت گوشی به مامان هاشون میگن لازم نیست نگران باشن و خودشون مراقبن.
مامان من هر 20 دقیقه زنگ میزنه و
نگین -همکارم رفتحالا تنها شدم سر کار بابا آخه این اگه منو بگیر بود توی این 7ماهی که اینجام میگرفتتممامان میگه دیگه سرکار نرو بریم روستا زندگی کنیمخونه بابابزرگ مرحومگفت اینجوری پول پیش رو ذخیره می کنیم و میریم مرغ و خروس پرورش می دیم و کاملا ارگانیک عمل می کنیم تا وقتی تو خوب بشیچه خوب دیگه کار نکنماوف از مامان این پیشنهاد بعید بودالان بلدم شیر موز،فول میکس،وافل و ووو درست کنم.مامان می گه خاله می گه پنجشنبه بریم تهران.گف
دیر برگشته بودم خونه؛ خیلی زیاد.
رسیدم خونه و مامان هیچی نگفت. بابا هم. آخر شب که چای قبل از خواب رو با مامان میخوردیم گفتم مامان مهم نبود براتون دیر اومدم؟ نه تذکری نه اعتراضی. گفت آدمی که خونه ش رو دوست داره آسمون رو به زمین میدوزه کارهای واجبش رو زودتر تموم کنه برسه خونه. به زور نمیشه بهت بگم دوستت داریم خونه ت رو دوست داشته باش. بچه که نیستی. گفتم مامان من خونمون رو دوست دارم. گفت دوست داشتن یعنی وقت گذاشتن. آدمی که دیر میاد وقت نداره که کسی و
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم
و این سیاهی لشکر عظیم
عجیب خوب بازی می کنند.
در خیابان ها
کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض می کنند و
همین که سر برگردانم
صحنه ی بعدی را آماده کرده اند
از لابلای فصل های نمایش
بیرونم بکش
برفی بر پیراهنم نشانده اند
که آب نمی شود
از کلماتی چون خورشید هم استفاده کردم
نشد!
و این آدم برفیِ درون
که هی اسکلت صدایش می کنند
عمق زمستان است در من
 
اصلا
از عمق تاریک صحنه پیدایم کن!
از پروژکتورهای روز و شب
داستان کودکانه
موش کوچولو و آینه
یک روز موش کوچولویی در میان باغ بزرگی می گشت و بازی می کرد که صدایی شنید:میو میو.موش کوچولو خیلی ترسید.پشت بوته ای پنهان شد و خوب گوش کرد.صدای بچه گربه ای بود که تنها و سرگردان میان گل ها می گشت و میومیو می کرد. موش کوچولو که خیلی از گربه ها می ترسید، از پشت بوته ها به بچه گربه نگاه می کرد و از ترس می لرزید.بچه گربه که مادرش را گم کرده بود، خیلی ناراحت بود. موش کوچولو می ترسید اگر از پشت بوته خارج شود، بچه گربه او را
ننه که رفت مامان تنها شد.ننه برای مامان زحمت بود .سختی بود اما آدم گاهی با سختی های زندگیشم انس میگیره.با اینکه خونمون نزدیکه مامانیناست خیلی مایل نیستم مدام برم اونجا .یهو بین ایام چهل ننه به ذهنم رسید برم کلاس خیاطی و ساعتای کلاس فسقل خانو بزارم پیش مامان که هم خودم یکمیکم حالم خوب شه هم مامان از تنهایی در بیاد
البته این وجود پر خیر و برکت ننه بود که حتی بعد از فوتش هم اسباب خیر شد برام.
چرا من نمیتونم حداقل روی دو تا موضوع تمرکز کنم؟؟شبا از
امروز با بچه‌ها داستان اسباب بازی سه را تماشا کردیم.  همان که اندی می‌خواهد به دانشگاه برود، و اسباب بازی‌ها با یک اشتباه سر از مهد کودک و  کارخانه بازیافت در می‌آورند.
به طرز عجیبی دلم برای عروسک‌ها سوخت.  مگر چه معجونی درون این  پویانمایی‌هاست که تا عمق جان ریشه می‌دواند. نمی‌دانم!
با خودم فکر کردم که وظیفه ما در مقابل اسباب‌بازی‌‎های بچه‌ها چیست؟ وقتش که رسید بچه‌ها که بزرگ شدند ما باید با این عروسک&
این غروبایی که داداشم یهو میاد خونمون میشینه با مامان بابام حرف زدن عالیه:)) امیدش واسه درست شدن همه چیز و اینکه مشکلات سی و چندساله رو حل بکنه جدا ستودنیه:)) انگار همه چیز به این سادگیهکه بشه گذشته رو عوض کرد بشه رفتارایی که تو هرکس نهادینه شده رو عوض کرد به نظرم ماها تنها کاری که از دستمون برمیاد اینه که شبیه مامان بابامون نشیم که البته بخشیش غیر ممکنه ولی خب تا حدودی میشه تلاش کرد هعییی:(
خانه بابابزرگمکل روز باران امد
شکسپیر و شرکا را خواندم و خوابیدم و فکر کنم 4استکان چای خوردم _بلکم بیشتر_
مامان بزرگ از تمام گذشته گفت و اینکه چندسال اول بچه دار نمیشده و از یکی از دوستانش که او هم تا 10سال اول بچه دار نمیشده و بعد هر دو اولین دخترشان را به فاصله بیست و چند روز به دنیااورده بودند و دهان همه را بسته بودند
گفت که برای بارداری ازار دهنده اش دکتر نمیرفته و خرافاتی بوده و این ها
بعد گفت عمویی و عمو خودشان را در جامعه پیدا کرده اند و اگ
 
1دختر خاله سه سالم نشسته بودلب پله بالاخونه و پاشو گذاشته بود روشکم پسر خاله بزرگم که اون پایین خوابیده بود. پسرخالم گفته بود حاج خانم پات اینجا چیکار میکنه؟
یه مکث کرد گفت:این پا رومیبینی!؟دفعه بعد به من بگی حاج خانم میاد تو صورتت
 
2
وقتایی میخوام دم ظهر داداش برسونم یه چادر پوشیده دارم کلا پوشیده است ازین خیلی حجابیا میپوشمش  میگیرم جلو  که افتابم نسوزونه صورتمو. عینک آفتابیم میزنمو چون قدم کوتاهه صندلیم میکشم جلو
اونوقت داداش به مامان
دلم میخواد از این دانش‌گا کذایی انصراف بدم. یه ویالون بگیرم و بقیه عمرمو بنوازم. اما این چیزی نیست که مامان دلش میخواد. اون میخواد من خوشحال باشم اما نه با چیزایی که خوشحالم میکنن. با چیزایی که خودشو خوشحال میکنن؛ و منو ناراحت. افسرده. بی‌انگیزه و مایل به خودکشی.
یک جمعه‌ی آفتابی با دمای 27 درجه و بگی نگی خنک است. ویروس کرونا همچنان با ماست و دست از سر آدم‌ها بر نداشته است. چندین ماه گذشته و زندگی‌ها در یک برهه‌ی عجیبی به دام افتاده.تنها دو روز دیگر به چهارمین سالگرد پرکشیدن مامان مانده است. دیشب خوابش را دیدم خواب هر دویشان، مامان و بابا.دلم تنگ است.به تاریخ چهاردهم شهریور نود و نه
شعر کودکانه
صبح به مامان سلام میدم
صبح به مامان سلام میدمهمین که چشمم وا میشه
اونم واسه بوسیدنمهرجانشسته پا میشه
مهمونمون هر کی باشهمامان بزرگ یا عمه جون
در وا بشه میگم سلامخوشحال وخیلی مهربون
به آسمون سلام میدمستاره چشمک میزنه
تو دنیاهرچی خوبیه بایک سلام مال منه
***
شیر ظرفشویی خونه یک هفته بود که چکه میکرد. امروز مامانم زنگ زد به تکنسین شیرآلات و طرف اومد خونه برای تعمیر.منم پای لپ تاپ بودم و داشتم فیلم دانلود میکردم. طرف به مامان گفت اگه امکان داره کابینت زیر ظرف شویی رو خالی کنید. مامان شروع کرد به خالی کردن کابینت. طرف اومد بیرون از آشپزخونه و دید من نشستم پای کامپیوتر، رو کرد به من و گفت به مامان کمک کنید تا کابینت و خالی کنه.از جام بلند شدم و رفتم سمت آشپزخونه اما به طرف گفتم، من نمیتونم به مامان کمک ک
+هر دو ترجیح دادند دیگر چیزی نگویند. این پینگ‌پونگ دعوای کلامی مامان و آقاجان هیچ‌وقت برنده نداشت. حتی با ناداوری بی‌بی هم به نتیجه نمی‌رسید.
+ -مامان، محمد امشب مخواست به من یک رازی بگه.
-نگفت چیه؟
-نه. ولی گفت نباید به کسی بگم. آدم رازه به مامانش بگه که اشکال نداره؛ ها؟
-نه.
-پس اگه گفت، فوری می‌آم بهت مگم. راستی، چرا نیامد به تو بگه؟
-نِمدانم. شاید چون مدانه تو به من مگی و خودش روش نِمِشه بگه.
+به سفارش مامان سعی کردم برای جوان‌ترها حتماً اخلا
 
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه درآورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه‌ی پر ملات بسازن، رفتن.  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می‌میرن. باید قصه بشیم. قصه‌ی شبای بلند ِ بچه‌های ِ بعد از خودمون. باید اون قصه‌ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. مامان‌بزرگ بابابزرگا از تعریف کردنش آروم بغض کنن و بچه ها بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چی شد بابابزرگ، مامان‌بزرگ شون توی اون داستان
دیر وقت بود که از حمام اومدم بیرون
دیدم چراغا خاموشه و مامان و بابا خوابن
تو دلم خوشحال شدم که مامان خوابه
مگرنه باز شروع میکرد به گفتن : زود باش موهاتو خشک کن و روسری بزن سرما نخوری و بیا این ژاکت رو بپوش و
از پله ها آروم رفتم بالا و اومدم توی اتاقم
بعدشم انگار که قرص خواب خورده باشم، سریع خوابم برد
چند ساعت بعد حس کردم ینفر اومد توی اتاق
رفت بخاری رو زیاد کرد
و اومد پتو رو بکشه روم
که گفتم: مامان تویی؟
گفت: اره، موهاتو خوب خشک کردی سرما نخور
قصه کودکانه شکموترین پنگوئن
یکی بود یکی نبود، یه پنگوئن کوچولویی بود که توی یه جزیره ی بزرگ و قشنگ زندگی می کرد. پنگوئن فقط به فکر خوردن بود. اون هی از دریا ماهی می گرفت و می خورد، نه با دوستاش بازی می کرد و نه با اونا به گردش می رفت. اون تمام وقتشو مشغول خوردن ماهی بود.
پدر و مادر پنگوئن کوچولو که خیلی از دستش ناراحت بودند، بهش می گفتند: چرا نمی ری با دوستات بازی کنی؟
می گفت: مامان جون وقت ندارم، باید ماهی بگیرم.
مامانش می گفت: عزیزم تو باید هر کا
با بابا امروز کلی حرف زدیم و صحبت کردیم دوتایی باهم. شب بابا همبرگر گرفته بودن، همبرگر درست کردم سه تایی خوردیم من ۴ تا همبرگر خوردم
مامان و فاطمه و فائزه و سینا هم شب ساعت ۱۲ بود که رسیدن. فاطمه سینا اومدن وسایل ها رو گذاشتن و یه سلام احوال پرسی با بابا کردن و رفتن خونه نوشین خانم اینا. 
فالل یه عالمه لباس مباس خریده بود. هر کدوم رو نشونم میداد میگفت الاچه عمرا اگه بدم بپوشییییییی
منم میگفتم فالللللللل باچه نمیپوچمش. و شروع میکردم یه پرو ک
مامان از سلاطین تهیه انواع سس و مربا و ترشیه.
یعنی هیچ سسی نیست که درست نکرده باشه.
همه ترشی مرباهای جدید رو درست میکنه.تو قدیمیا هم که استاده.
مامان حدود ۷۰ تا ظرف در بسته تو یخچالی واسه این هنر نمایی هاش داره که همشوووون شبیه همن.
امروز مامان و ماتی رفته بودن سفره ابوالفضل و مامان واسه ما یعنی منو داداش و بابا ماکارونی گذاشته بود.
سسی که مامان واسه روی ماکارونی میپسنده جز اون گوشت و پیاز و اینا.سسای بیرونی نیس.خودش یه ملغمه ای از فلف
جمله آخری که در گفتگوی نه چندان مسالمت آمیز من و مامان در باب خرید جهیزیه ایرانی بیان شد و کمر حقیر را شکست این بود که : دیگه شوهر ایرانی گرفتی برای حمایت بسه ! 
و خب! ما هیچ ما نگاه :| :| :|
معمولا مامان ها یجوری موقع بحث یجوری بی منطق میشن و فلسفه و عرفان و مذهب و دوران بچگی و شیردهی و نوزادی و ت و اقتصاد و همه چیز رو به هم ربط میدن که آدم فقط باید نگاهشون کنه! بعد خیلی ملایم بره ماچشون کنه. :)
ولی خیلی دوس دارم مامان بشم و بفهمم طی چه مکانیسمی
امروز وقتی نشسته بودم کتاب می‌خوندم مامان اومد داخل و با ذوق گفت بیا برات زیرشلواری گرفتم.پوشیدم.خیلی قشنگ و نرم بود.مامان گفت بپوشمش و دیگه اون کوفتی رو بندازم دور(منظورش یه شلوار بود که توی خونه ‌تی از انباری پیداش کرده بودم و طی این چندماه بی وقفه می‌پوشیدمش).هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم به درجه‌ای از تواضع و حس استغنا برسم که بدون اینکه درخواستی بکنم بهم چیزی بدن و خواهش کنن ازش استفاده کنم.در کمد رو باز کردم و شلوار رو انداختم کنار تیشرت
مانی نازنینم 
مامان هدیه های زیادی گرفته که هر کدام با خاطره زیبا همراه هست ولی شیرین ترین هدیه ای که گرفتم مربوط میشه به روز مادراسفند 97مثل هرروز از سرکار که بر گشتم زنگ خانه مامان جون را فشاردادم تا خوشکل نازنیم بیای دروباز کنی وبا چشمهای شاد ت .خنده های بلندوآغوش کوچولوت پذیرام باشی .ولی وقتی نگاهت کردم .دستپاچه بودی .متوجه نشدم چیو داری مخفی می کنی .وقتی بغلت کردم گفتی مامان عزیزم روزت مبارک .بعد بوسه های تمام نشدنی وخوشمزه ات.
یه کاغذ ن
کمردرد یک مشکل بسیار شایع است و در بعضی از مواقع در طول زندگی ما بسیاری از ما را دچار مشکل نموده استفرشاد فرجوند ماساژور خبره ورزشی می گوید خبر خوب این است که در اکثر موارد این یک مشکل جدی نیست و ممکن است فقط ناشی از فشار ساده به عضله یا رباط باش و تا حد امکان بهتر است هرچه سریعتر به فعالیتهای روزمره خود ادامه دهید و زندگی روزمره خود را ادامه دهید.اینجا همراه با فرشاد فرجوند هستیم تا در مورد کمردرد بیشتر بدانیم.
ادامه مطلب
کتاب مامان و معنی زندگی
 
کتاب مامان و معنی زندگی ازسناریوی اروین یالوم که یک سناریوی غمباری است، و هدف از ترجمه کتاب مامان و معنی زندگی این است. و در وهله اول حالت آموزشی، درمان و روانپزشکی دارد که لقب کتاب مامان و معنی زندگی را نیز کتاب روانپزشکی نامیده اند.تهران بوکر ارایه دهنده بهترین کتب میباشد که به راحتی میتوانید خرید اینترنتی خود را انجام بدهید و درب منزل تحویل بگیرید.
 
هدف از نوشتن کتاب مامان و معنی زندگی
هدف این است که هر انسانی د
کتاب مامان و معنی زندگی
 
کتاب مامان و معنی زندگی ازسناریوی اروین یالوم که یک سناریوی غمباری است، و هدف از ترجمه کتاب مامان و معنی زندگی این است. و در وهله اول حالت آموزشی، درمان و روانپزشکی دارد که لقب کتاب مامان و معنی زندگی را نیز کتاب روانپزشکی نامیده اند.تهران بوکر ارایه دهنده بهترین کتب میباشد که به راحتی میتوانید خرید اینترنتی خود را انجام بدهید و درب منزل تحویل بگیرید.
 
هدف از نوشتن کتاب مامان و معنی زندگی
هدف این است که هر انسانی د
رمان قلب سوخته
دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …
خلاصه رمان قلب سوخته
ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم . پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس
خسته شده ام مامان جان. خسته نه از داشتن تو و نه حتی از شب بیداری ها و عصبی شدن های آقای پدر بیچاره ات. مامان جان! من فقط کمی خسته شده ام. همین. بی هیچ کم و کاست. البته نه این که برخی از رفتار اطرافیان اذیتم نکند نه، بعضی چیزها را می بینم اذیت می شوم ولی نه آن قدری که بخواهم آن ها را اینجا بنویسم. خستگی من مامان جان، فقط و فقط جسمی است. فکر کردن به پایان نامه خستگی ام را بیشتر هم می کند. می دانی چیست؟ در تمام زندگی سعی کردم خرج بر گردن آقای پدرم نگذارم
اگه بخوام در مورد مطلب جدیدی حرف بزنم اینه که پنجره رو 20 سانتی باز گذاشتم و گوشه ای از اتاق نشستم که وقتی باد سرد میاد تو، محکم بخوره به صورتم! صدای بارون رو هم می شنوم.
تنها بدی پاییز و زمستون اینه که 4 عصر شب میشه و تو فکر میکنی از دنیا عقب موندی. اما خوبیش هم لباسای گرم و پفیه. سوپ های داغه. آش های یهویی ای هست که مامان یهو هوس میکنه و در عرض دو ساعت آماده ش میکنه. خوابیدن ِ بهتر و با کیفیت تره بدون حس زجرآور عرق کردن یا زیر باد کولر خشک شدن. 
ماما
مامانم ﻪ ﺧﻂ ﺟﺪﺪ خریده بود، خواست بابامو سورپرایز ﻨﻪﺍﺯ تو ﺁﺷﺰﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ بابام‌ ﻪ ﺗﻮ ﺬﺮﺍ ﻧﺸﺴﺘﻪ sms داد: ﻋﺰﺰﻡ ﺍﻦ ﺧﻂ ﺟﺪﺪ ﻣﻨﻪ :'ll
بابام ﺟﻮﺍﺏ داده بود: ﻓﺪﺍتشم ﺑﻌﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﺰﻧﻢ ، ﺍﻦ ﻋﻨﺘﺮ خانوم ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﺰﺧﻮنه ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ!
یه فاتحه و صلوات برا بابام بخونید مرد خوبی بود
 
کسی که جمله‌ش رو با «نمیخوام جسارت کنم» شروع میکنه، میخواد جسارت کنه و چه بسا  غلطم بکنه حتی.
 
+مامان سرم درد میکنه -گوشیو بزا کنار درست میشه+مام
مانی نازنینم 
مامان هدیه های زیادی گرفته که هر کدام با خاطره ای زیبا همراه هست. ولی شیرین ترین هدیه ای که گرفتم مربوط میشه به روز مادراسفند 97مثل هرروز از سرکار که بر گشتم زنگ خانه مامان جون را فشاردادم تا خوشکل نازنیم بیای دروباز کنی وبا چشمهای شاد ت .خنده های بلندوآغوش کوچولوت پذیرام باشی .ولی وقتی نگاهت کردم .دستپاچه بودی .متوجه نشدم چیو داری مخفی می کنی .وقتی بغلت کردم گفتی مامان عزیزم روزت مبارک .بعد بوسه های تمام نشدنی وخوشمزه ات.
یه کاغ
مامان میگه ینی اینا برن کی برمیگردن؟
میگم ناراحت نشی مادر من !فامیلتن .دوستشون داری .ولی شاید .اونم شاید! برای فوت بابا ننه اش !!!
ولی قطعاااا برای ارث و میراث سر و کله اشون پیدا میشه !!!
مامان میگه مار نزنه زبونتو !!!خدا نکنه !!!
میگم:چی خدا نکنه ؟اینه بابا ننه طرف نمیرن؟که نمیشه!یا برگردن ؟که نمیشه !یا برنگردن؟که نمیشه !اصلا به من چه !
ولی یه چیزم ممکنه پیش بیاد !
میگه چی؟
میگم اینکه پولشون تموم شه و هیچ جوره نتونن حتی با ظرف شوری و کار تو رستورانی
Mars Needs Moms 2011,دانلود انیمیشن Mars Needs Moms با دوبله فارسی,دانلود انیمیشن مریخی ها مامان میخوان,دانلود انیمیشن مریخیها مامان میخوان Mars Needs Moms,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Mars Needs Moms,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Mars Needs Moms 720p,دانلود دوبله فارسی مریخی ها مامان میخوان,دانلود کارتون Mars Needs Moms,دانلود مستقیم انیمیشن Mars Needs Moms,
ادامه مطلب
کتاب مامان و معنی زندگیکتاب مامان و معنی زندگی ازسناریوی اروین یالوم که یک سناریوی غمباری است، و هدف از ترجمه کتاب مامان و معنی زندگی این است. و در وهله اول حالت آموزشی، درمان و روانپزشکی دارد که لقب کتاب مامان و معنی زندگی را نیز کتاب روانپزشکی نامیده اند.تهران بوکر ارایه دهنده بهترین کتب میباشد که به راحتی میتوانید خرید اینترنتی خود را انجام بدهید و درب منزل تحویل بگیرید. هدف از نوشتن کتاب مامان و معنی زندگیهدف این است که هر انسانی د
شاید برای خیلی از ماها که اون موقه ها کوچیک بودیم اتفاق افتاده باشه که میرفتیم کنار چرخ خیاطی مامان و ازش سوزن و سنجاق و اینجور چیزا میخواستیم.اما مامان بهمون نمیدادگاهی حتی وقتی اصرارِ زیادمونو میدید یه سوزن آروم میزد پشت دستمون تا حواسمون باشه که چیزِ خطرناکی ازش خواستیم. شاید ما تو عالم بچگیمون اون لحظه خیلی ناراحت میشدیمو میگفتیم که ای مامان  بد،ونمیدونستیم که مامان بخاطـرِ نهایتِ مهربونیش اون چیزِ تیزو دستمون نداده .گاهی خواسته
صبح پسرکم با چشمای نیمه بسته مامانش رو صدا زد و ازش خواست، فقط اش اونم یکی فقط یکی ، بعد هم زد زیر گریه چون مامان سنگدلش سعی کرد هواسش رو پرت کنه و هی حرفای بی ربط و با ربط زد و ی جا هم قاطع گفت نه دیگه ما دو ساله ها روز اش نمیخوریم فقط شب وقت خواب که هوا تاریک میشه . بغلش کردم نوازشش کردم راهش بردم واسش شعر خوندم بوسش کردم و هی بهش گفتم چقدر عاشقشم و دوستش دارم و چه به قول خودش کیف میکنم وقتی توی بغلمه، بچم ی 10 دقیقه ی ربعی گریه کرد اول خیلی شدید و ب
عمیقاً محو شده در کتاب و با خودش زمزمه میکنه محتویاتش رو.بعد چند دقیقه سرش رو بلند میکنه و میگه: مامان حافظ میتونه از این کلمات تو شعراش استفاده کنه ها ببین همشون آخراش شبیه همند. لَکَ صَدْرَکَعَنْکَ وِزْرَکَأَنْقَضَ ظَهْرَکَو.میگم: مامان جون کم و بیش استفاده کرده شما خیالت راحت
گفت اطلاعاتتون از هم ناقصه
گفت ۶ ماه نامزدی بذارید 
یکی از چیزهایی باید بررسی شه شغله 
تو خونه بابا و مامان میگن این کار درست حسابی نداره 
خودش موافق نبود با دوره ی آشنایی 
می گفت چی میخواین از توش دربیاری؟ (به من) 
می گفت من اول بررسیمو می کنم وقتی انتخاب کردم تا تهش هستم 

خدایا 
این چه امتحانیه؟ 
مامان و بابا واقعا مخالفن
خواهرم میگه مثل اون یکی خواهرمون نشه که چون پسر میخواست اومد خواهرمونو خر کرد 

نمی دونم 
مغزم اصلا کار نمی‌کنه 
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

پسر بیسواد Melanie Taekvondo@ دانلود سریال عاشقانه با لینک مستقیم و به صورت کامل و رایگان اطلاعات کامل ساعت مچی ها به دنبال حرف دلم گل پونه فعالیت های روزانه آموزشی کلاس 902 Khon 22بهمن