نتایج جستجو برای عبارت :

در جزیره بوت

 بچه که بودم تو محله ای که زندگی میکردیم، یکی بود به اسم "گیتی خانوم". گیتی خانوم سه تا بچه داشت و من با دختر بزرگش دوست بودم. ازش خوشم میومد. قد بلند و مهربون بود. ولی گاهی از اینور و اونور لابلای حرف همسایه ها میشنیدم که گیتی خانوم و شوهرش با هم مشکل دارن. موضوع از این قرار بود که گیتی خانوم خیلی لاغر بود و هر چی هم که میخورد یا هر دوا درمانی که میکرد، فایده ای نداشت. مرتب سفره ابوالفضل مینداخت و نذر و نیاز میکرد اما انگار نه انگار. ی
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

شرکت سروش زیست شریف دارالترجمه رسمی مطهری 186 فروش سفید صابونی Wayne فروشگاه فایل های علوم دامی و کشاورزی کار خدا بود hatron پاورپوینت کل دروس پیام های آسمان نهم مهدی دارآفرین