نتایج جستجو برای عبارت :

من برادرم تو عروسی وپارتیش

دانلود فیلم برادرم خسرو, دانلود فیلم سینمایی برادرم خسرو 720p, دانلود فیلم برادرم خسرو 1080p, فیلم برادرم خسرو شهاب حسینی, دانلود برادرم خسرو با لینک رایگاننارون دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
دانلود فیلم برادرم خسرو, دانلود فیلم سینمایی برادرم خسرو 720p, دانلود فیلم برادرم خسرو 1080p, فیلم برادرم خسرو شهاب حسینی, دانلود برادرم خسرو با لینک رایگاننجوا آر دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
چند روز دیگه، بالاخره بعد از گذشت حدود یک سال، مراسم رسمی و داخل سالنِ عقد برادرم برگزار میشه. البته عقد دائم خونده شده ولی به علت کرونا، تا به حال مراسمی نداشتند. نکته اینجاست که برای هیچ کسی مهم نیست که برادر داماد یعنی من، فقط یک سال ازش کوچکتره و تا حالا حتی کیس و گزینه ای هم برای ازدواج نداشته. در حالیکه برادرم سال گذشته دی ماه، بله برونش هم انجام شد و اون موقع همه میگفتند چقدر دیر! و برادرم البته مجرد به معنای اینکه تا قبل از ازدواجش هیچ ج
سلام
همیشه خداوند خانواده مون دوست داشته وداره.
واقعا داغ جوان سخته
تنها دلیل که ارام کرده اینکه فکر میکنم،برادرم هنوز هم شیراز منتطر پیوند هست.
البته حس نفرت به قسمت های از خونه که برادرم اونجا راه می رفت میدا کردم،اون جاها ارام قرار ندارم
واقعا خداوند دوستمون دارهموقع فوت شوهر خواهر ،هی به خودمون دل داری میدادیم که تصادف باعث شده،برا برادرم هم اینکه مریض بوده.
همزمان با برادرم یه جوان تو خونه شون همین جوری فوت کرده.
خداوند به خانو
۷۴روزه که برادرم تو کماست و هنوز به هوش نیومده دکترا میگن باید از آی سی یو بره تو بخش عمومی و ما رضایت ندادیم تا این کار انجام بدن باید تو آی سی یو بمونه، امیدوارم همین روزا به هوش بیاد خدایا همه عالم به اراده توه ، یاد این آیه از قرآن افتادم زنده کردن مردگان برای ما دشوار نیست فرمان ما درباره چیزی چون به وجود آمدنش را اراده کنیم، فقط این است که به آن میگوییم : باش ، پس بی درنگ موجود می شود. آیه ۴۰ سوره نحل
عروسي دختر خاله ام بود و رفته بودیم خونه خاله ام
عموی دخترخاله ام اومد تو و گفت جلوی این جماعت چادری نمیشه رقصید نه؟
اینو که گفت خیلی بهم برخورد
از رقصشون میشد گذشت ولی از توهینشون به چادر مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها نه
به برادرم گفتم سوئیچ ماشین رو بده میخوام برم تو ماشین
برادرم بهم گفت زشته ها
گفتم من نمیتونم
گفت منم سختمه ولی چاره ای نیست ولی من کار خودم رو کردم و رفتم
یکی از کارمندای معمولی زندان، وقتی برادرم رو می‌بینه می‌شینه پای صحبتش و وقتی می فهمه از اونا نیست میگه یه شماره بده تا من به خانواده‌ات اطلاع بدم اینجایی.
ساعت حدوداً یک نیمه شب بود که با موبایل خودش زنگ زد (با اینکه ممکن بود براش دردسر بشه) و گفت پسرتون اینجا توی زندانه و صبح ساعت هشت بیاید اینجا تا بهتون بگم چیکار کنید.
صبح شیفتش تموم شد.اومد بیرون و راهنمایی‌مون کرد.
بعد از ظهر با این که شیفتش نبود زنگ زده بود زندان و با همکاراش هماهنگ ک
روزهای زیادی توی امسال داشتم که اتفاقات خوبی توشون افتاده؛ اتفاقاتی که براشون ماه‌ها نقشه کشیده‌م و برنامه‌ریزی کردم، ولی موقع محقق شدن‌شون آدم یک لحظه خوشحاله و بعد می‌ره سراغ نقشه‌ی بعدی. 
وقتی داشتم به بهترین روزهای امسال فکرمی‌کردم، اولین چیزی که بدون زحمت یادم اومد، روز نامزدی برادرم بود. هیچ دلیل دراماتیکی پشت قضیه نیست. فقط این‌که اون روز من و ف. از فرط خندیدن به برادرم کم مونده بود کف زمین دراز بشیم. 
 
برادر بزرگوار شهید مجید عسگری:
برادرم معلم رسمی آموزش و پرورش بود و 23 سال سابقه تدریس داشت. به جز برادرم دو معلم مدافع حرم شهید هم در کشور هستند،
اما آنها بازنشسته بودند و برادرم اولین معلم شاغل و شهید مدافع حرم است.
یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش بحث فرهنگی بود. به جز معلمی، برادرم در سال هشتم خارج طلبگی را به‌صورت افتخاری درس می‌خواند، خادم افتخاری حرم حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران هم بود.
در حلقه صالحین سه پایگاه بسیج هم فعال بود و مربی حلق
سوال 
من یه برادر دارم که در سنین نوجوانی است، و تازه به بلوغ رسیده، چیزی که منو نگران کرده اینه که به سمت خ. ا کشیده بشه، چند دفعه بطور اتفاقی متوجه شدم توی اینترنت به دنبال عکس های ناجور هست.
من مخالف این بودم که اینستاگرام و تلگرام نصب کنه، اما از او اصرار، تا بالاخره وارد اون فضا ها شد و رفت سراغ عکس های ناجور. قطعا اگر این وضعیت ادامه پیدا کنه نه میتونه در کنکور موفق بشه و نه زندگی شویی موفقی خواهد داشت .
درخواستم از آقایون محترم وبلاگ ا
أعوذ بالله من کل شر
بسم الله الرحمن الرحیم
 
برادرم از دم ظهر رفته بیرون از خونه و هنوز برنگشته. .
گوشیش هم خاموشه. .
پدرم با اضطراب زنگ زده به من و من دستم از اصفهان کوتاه. .
میگن دور و بر خونه ما مثل میدون جنگه.
به یکی از دوستان زنگ می زنم، میگه ظهر با بچه ها دم مسجد بودن، رفتن تظاهرات رو ببین، پلیس که میاد متفرق میشن و دیگه کسی ازش خبری نداره تا الان.
همراه هاش هم دیگه ندیدنش.
.
 
خیابون ها رو بستن احمق ها ولی پدرم دارن میرن کلانتری.شاید گرفته
 
برادرشهید جهان‌آرا: شخصیت برادرم در «کیمیا» تحریف شد
 

 
ایسنا نوشت: برادر سردار شهید محمد جهان‌آرا گفت: تصویری که از برادرم در سکانس‌هایی از سریال «کیمیا» بر روی آنتن سیما رفت با شخصیت و رفتار این سردار شهید هم‌خوانی نداشت و این مسأله ممکن است مردم را در رابطه با شهید جهان آرا دچار تناقض کند.
 
 
محمدحسین جهان‌آرا برادر سردار شهید محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه خرمشهر در دوران مقاومت ۳۴ روزه این شهر در سخنانی با اشاره به سکانس‌هایی از سر
پنج روز از ابتدای سال 97 رو با خواهرم به قصد سفر به بوشهر به راه افتادیم. تو ترمینال پشیمان از این تصمیم بودم. فکر اینکه مسیر به این مسافتو طی کنم که به شهری برم که یه دریا داره برام رنج آور بود. البته خسته از خیلی موارد دیگه هم بودم. کلا تازگی ها ذهن مشوشی دارم. البته اول به یزد رفتیم پیش برادرم. برادری که باهاش رودربایسی هم دارم. راجب برادرم حرفهای ناگفته زیاده. یه پست مخصوص اون باید نوشته بشه. ترمینال یزد دنبالمون اومد. رفتیم خونه جدیدش. یادم رف
دانلود مداحی محمود کریمی تبر همه شاخه و برگتو چیده
شب عاشورا ۱۳۹۷هیئت رایة العباسنوحه زمینه
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعر مداحیتبر همه شاخه و برگتو چیدهقدِ من و خواهر و خیمه خمیدهبه شیون زینب و ضجه ی زهرامن آمدم در پیِ دست بریدهبرادرم کجایی امان از این جداییدله من مثلِ تن تو شده خون با رفتن تودلم به این خوش بود که تورا دارممخدراتم را به که بسپارمبرادرم کجایی امان از این جداییتنِ پریشان روی دامن صحراسرِ شکسته روی دامن زهرادوان دا
سلام .
حالم بسی خوبه ولی حال روحیم حقیقتا خوب نیست
عروسمون با پسر عموم ازدواج کرد، یعنی ظاهرا دیشب عقدشون بوده
زمانه چیز عجیبیه.اصلا یه سری اتفاقات تو زندگی آدم می افته از هزار تا فیلم و رمان عجیب تره، همین پسر عموم چند سال پشت سر هم خواستگار بنده بود
یادمه چقدر خودشو کشت تا بهم نزدیک بشه .
حتی یه بار زنگ زد فارسی جواب گفتم اشتباه گرفتید گفت چنور صداتو میشناسم گفتم نه آقا اشتباه گرفتید این خط واگذار شده‌و دیگه جوابشو ندادم 
و برادر
آمده اید تا از آسمان پیر بگویم؟ انتظار می کشید تا از قلب رفته بگویم؟ کلمات را رد می کنید تا از عاشقی بگویم؟ باور می کنید که باور ندارد برایش اشک ریخته ام؟بگذریم، می خواهم از عشق بگویم اما، نه او، می خواهم از روزی بگویم که دست پدرم را بوسیده ام. از روزی که چشمان مادرم بی تابم بوده اند. از حالی که خواهرم از من پرسیده است، از حرف های که برادرم شنیده است. اگر عشق این نیست، من هیچگاه عاشق نمی شوم. بچه ها، من عاشق بوده ام. بچه ها، من عاشق هستم. 
مادرم،
دیشب بعد از مسواک، موقعی که داشتم نخ دندون میکشیدم یهو یه تیکه از گوشه دندونم کنده شد. الانم زیرش سوراخه. شاید اگه هر زمان دیگه بود راحت میرفتم و دندونم و درست میکردم اما نمیدونم چرا از دیشب استرس گرفتم. میترسم برم دندون پزشکی و عفونت کنم.دیشب از استرس خوابم نمیبرد و از فکر و خیال، سر درد گرفته بودم. بالاخره با یه زحمتی خوابیدم و خواب دیدم کل دندونم افتاده اونم از ریشه. خواب خیلی بدی بود. امروز از صبح که بلند شدم دپ هستم. اگر بشه تو محلمون یه
این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.
قسمت اول: زندگی من قبل از اولین پرونده.
"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی ا
امام مهدی(ع) از دیدگاه امام زین العابدین(عج)
«یکی از آقا زادگان امام زین‌العابدین علیه‌السلام می گوید: هر وقت پدرم می خواست در مورد برادرم «محمد» سخنی بگوید از او «باقر» تعبیر می کرد، یک روز پرسیدم: پدرجان! چگونه است که برادرم را «باقر» تعبیر می فرمایید؟ پدرم تبسمی کرد و به سجده رفت و سجده اش را طول داد، شنیدم در سجده عرض می کند: «بار خدایا! تو را سپاس می گویم چه نعمت‌هایی بر ما اهل بیت ارزانی فرموده ای». این را چندین بار تکرار کرد و سر از سجده
دانلود مداحی حسین سیب سرخی صبر کن ای برادرم آرام
شب عاشورا ۱۳۹۷هیئت روضة العباسنوحه شور
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعر مداحیصبر کن ای برادرم حالا غصه ام بوسه ای به حنجر توست آه زینب خدا نگهدارتغم من خاک روی معجر توست ای برادر مگو که این لشگر کهنه پیراهن تو را بردندنه فقط کهنه پیروهن خواهر چند چادر هم از شما بردندحسینخواهرم دست بر دلم نگذار جان تو جان دختران حرمای برادر خدا کند جایت به سر نی سر مرا ببرندخواهرم صبر کن که بعد سرم زود ا
بسم الله الرحمن الرحیم
 
دو روز پیش متوجه شدیم برادرم رو منتقل کردن به زندان.
اونجا هم تحت عنوان مجرمانه "اخلال در امنیت ملی" براش پرونده تشکیل دادن و قرار کفالت صادر کردن فعلا، به مبلغ 20 میلیون تومن.
دیروز صبح به لطف خدا بالاخره دادسرایی که پرونده رو فرستادن اونجا پیدا کردیم و فیش حقوقی گذاشتیم و بعد از ظهر آزاد شد.
 
فکر می کردم تموم میشه اما ظاهرا همه چیز براش شروع شده. .
سعی می کنم اینجا همچنان فریاد سکوت باقی بمونم و فقط از خوبی ها و نیمه ی
چندی پیش پسر جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مرگ مشکوک برادرش در مونیخ آلمان شکایت کرد. او گفت: برادرم آذر سال ۹۶ به‌همراه دو نفر از دوستانش به آلمان مهاجرت کرد. او تعمیرکار موتورسیکلت بود و بعد از رفتن برادرم با او مدام در تماس بودم. برادرم می‌گفت که کارهایش درست شده است. در تماس‌هایی که برادرم با من داشت، گفته بود که با دو دوستش که همراه آنها به مهاجرت رفته اختلاف پیدا کرده است.او ادامه داد: ۲۱ بهمن سال۹۷ یکی از دوستان برادرم که ب
با پدرم تماس گرفتم. قرار بود خریدهایش را برادرم به خانه‌ام بیاورد چون من سرما خورده‌ام. حافظ از پشت گوشی گفت «رفتی اونجا ما رو گرفتار کردی!! حالا میگه عسل هم بیارم براش! چای؟ قلیان؟ چیز دیگه‌ای نمی‌خوای؟!» خندیدم. وقتی کیسه‌ی خرید را تحویل داد او را در آغوش گرفتم. بوی ادکلنش را نفس کشیدم. مثل خودم و مثل دایی حسین همیشه بوی خوبی می‌دهد. دایی حسین، دایی کوچکم است که گمانم همه‌ی آدم‌ها یکی از این دایی‌ها داشته باشند؛ بین بقیه‌ی آدم‌ها جذاب
فرمان را چرخاند.‌ ماشین به سمت دانشجو پیچید. حواسش اینجا نبود و  چشم دوخته بود به ماشین های رو به رو. سعی می‌کرد با صدای یاس هم خوانی کند.‌ احساس کردم‌ الان درست همان وقتی است که دنبالش می گشتم. وقتی که کمتر نگاهمان به هم‌می افتد و می شود فوری سر و ته حرفم را به هم بدوزم و با شروع بحثی دیگر یادم برود که چه جور حرفی بینمان رد و بدل شده است. 
_صادق یک چیزی می خوام بهت بگم، اگر یک روز عاشق شدی هیچ وقت فکر نکن اولین و آخرین دفعس و تموم شده.‌عشق ممکن
دیگه خسته شدم از توجه کردن های بیش از حد بابا به خواهر و برادرم به اینکه اون دونفر فحش های بدی بهم دادن درحالی که واقعا من هیچکاریشون نداشتم! برادرم سر اینکه بدون هندزفری آهنگ گوش میکردم موقع اتاق تی! و خواهرم سر بازی حکم که 2 بار بردمش! 
و هربار بابا خیلی راحت از خطای اونا گذشت و گذاشت که بهم بی احترامی بشه کاری که خودشم همیشه انجام میده، در واقع همه اش تقصیر بابامه وقتی خودش به من جلوی همه حرف زشت میزنه و بهم توهین میکنه خواهر برادره هم یاد
برادرم به دلیل سادگی با ی هایی که بر سرش اومد محکوم به حبس شد.  از سن 18 سالگی به بعد دیگه ندیدمش و فقط تلفنی باهاش ارتباط داشتم و یک دیدار هم نداشتم و خودش هم دوست نداشت اون جا ببینمش.
همیشه خواستگارهام رد میشدند، برای اینکه کسی بیاد بگه برادرت کجاست نگیم کجاست و به قول خانواده م یه عمر سرت پایین نباشه. 
سنم از 18 شد 19 -20-21-22-23-24-25 و  نزدیک 8 سال گذشت که خودم و خدا میدونم که چی تو اون سال ها گذشت و نمیخوام بازگو کنم که چه اتفاقات مالی و روح
بسم الله
 

خانم عبدی آنقدر با خانه‌مان تماس گرفت تا بالأخره برادرم راضی شد به بیمارستان بیاید. درست در روزی که خانواده‌ام در تدارک مراسم چهلم من بودند، برادرم بالای سرم آمد و با دیدن من از هوش رفت. این خبر در محله پیچید:شهید غلامرضا عالی زنده شد!
ادامه مطلب
سلام
آیا میشه گفت پسری که به تازگی پیج های تخصصی آموزش مسائل شویی رو دنبال میکنه به طور هدفمند قصد ازدواج داره یا نه دلیل نمیشه؟، آخه برادرم قبلا پیج های این طوری دنبال میکرد اما تخصصی و آموزشی نبودن و فقط یه سری پیج هایی بودن که ممکنه هر پسر یا دختری صرفا به خاطر کنجکاویش دنبال کنه،(پیج ناجور نه. پیج های مسائل شویی اما الکی و مسخره و جک و اینجور چیزها که کنجکاوی پسر و دخترها رو تحریک میکنه). 
ولی الان حدود پنج ماهه مرتب که چکش میکنم میبی
برادرم رفته دکتر و رژیم گرفته.اما زهی خیال باطل اگه فکر می کنین برادرم رژیم گرفته،همه رژیم گرفتیم! برنامه ی غذاییش چسبیده به یخچال و من و مامان تقریبا هر روز ناهار رو از روی اون درست میکنیم.غذاهاش چیزای نرمالین.فقط صبحونه ها و شام هاش خیلی کمه که ما اون وعده ها غذای متفاوتی میخوریم.یه لیوان شیر با دوازده تا بادام و یک خرما،منو نهایتا یه ساعت سیر نگه میداره یا شام اگه سوپ باشه نیم ساعت بعد گشنه ام.برادر در ظاهر خیلی خوب لاغر شده.بلوزش ازش جدا م
امروز دوشنبه 31 تیرماه 1398 ساعت 11:30 بعد از ظهر
بد نیست آدم از کمبودهایی که حس میکنه حرف بزنه به خصوص وقتی جایی قرار داره که کسی نمیشناستش و قرار نیست قضاوتش کنه یا علیه خودش استفادش کنه!
یکی از کمبودهایی که تا به حال خیلی حسش کردم.(میشه گفت از دوران کودکی بگیر تا همین الان که نشستم و دارم اینا رو تایپ میکنم) حس متعلق به جایی یا گروهی بودنه.!
بذارید چندتا داستان براتون بنویسم از دوران مختلف توی زندگیم.
1) یادم میاد یه زمانی توی یه خونه زندگی میکر
سلام
از اون اتفاق تا حالا سرم درد میکنهنمیدونم چون شوکه شدم یا ترسیدم.نمیدونم.بیشتر نگران برادرم بودمتا خودم فکر کنید اون یه کوچولو دیگه تو راه  داره
نمیدونم 
برم بگم مامان بهم یه شوک یا بترسونتم تا از حالات خارج بشم.
بعد از مهدی شادمانی، با دو فوت دیگر هم روبه‌رو شدم. یکی دوست برادرم که زندگی‌اش را وقف کمک به بیماران نیازمند کرده بود و همین چند وقت پیش بود که ما تصمیم گرفتیم فطریه‌مان را به او بسپاریم. وقتی برادرم خبر را برایم فرستاد، با غصه گفته بود که دوستش دو بچه کوچک داشت و من عمق غم برادرم را حس کرده بودم که حالا که پدر شده، این غم را جور دیگر می‌بیند. دیگری همکاری بود که من یکی دوباری از دور دیده بودمش فقط. در واقع، وقتی من شروع به کار کرده بودم او
سلام
آیا میشه گفت پسری که به تازگی پیج های تخصصی آموزش مسائل شویی رو دنبال میکنه به طور هدفمند قصد ازدواج داره یا نه دلیل نمیشه؟، آخه برادرم قبلا پیج های این طوری دنبال میکرد اما تخصصی و آموزشی نبودن و فقط یه سری پیج هایی بودن که ممکنه هر پسر یا دختری صرفا به خاطر کنجکاویش دنبال کنه،(پیج ناجور نه. پیج های مسائل شویی اما الکی و مسخره و جک و اینجور چیزها که کنجکاوی پسر و دخترها رو تحریک میکنه). 
ولی الان حدود پنج ماهه مرتب که چکش میکنم میبی
سال 82 که برادر بزرکترم میخواست ازدواج کنه، برای هدایایی که میخواستیم برای زن برادرم ببریم رفتیم سه تا جعبه کادویی قلبی شکل تو در تو خریدیم و هدایا رو بردیم براش. بعد از یک هفته برادرم جعبه ها رو برگردوند و گفت باشه برای مراسم های بعدی. چند سال بعد که خواهر بزرگترم میخواست ازدواج کنه برای هدایایی که میخواستیم برای شوهر خواهرم ببریم هم از همین روش استفاده کردیم. یعنی هدایا رو گذاشتیم تو جهبه ها و براش بردیم و بعد از یه مدت خواهرم جعبه ها رو ب
اولین فرزند بعد از بیست سال چشم انتظاری مادر متولد شدمادری که در اوایل نوجوانی به خانه بخت فرستاده شده بود و حال در اواسط جوانی بعد از پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های بسیار و تحمل سختیها و مشقات فراوان و شنیدن حرف ها و حدیث هابالاخره دامنش سبز گشته و خدا پسری برایش حواله کرده بودو چشم و دل مادر روشنهرچند همیشه برایمان تعریف میکرد که چندان برای این مسئله پافشاری نداشته و به درگاه خدا زجه و مویه نمیکردهو من حرفش را باور دارمچون مادرم فوق ا
سلام دوستان روزتون بخیر باشه
من دختری 25 ساله هستم که با یکی از صمیمی ترین دوستان برادرم و همسایه ی چندین ساله مون که 31 سال شون هست به قصد ازدواج از طریق برادرم وارد رابطه شدیم. رابطه ی ما با چت توی واتساپ شروع شد و بعد از یک هفته قرار حضوری گذاشتیم و همو ملاقات کردیم، ایشون بعد از حدودا دو هفته شروع به ابراز علاقه کردن و خواستن که صمیمی تر با هم برخورد کنیم مثلا موقع قدم زدن من دست شون رو بگیرم،که من قبول نکردم چون احساس کردم که درستش این هست که
 
اتحادیه ابلهان
اتحادیه ابلهان یکی از بهترین و شیرین ترین کتاب های بود که تا کنون خوانده بودم و احتمالا خواهد بود.
طنز شیرینی داشت. طنزی که کمی باید با فرهنگ آمریکایی کتاب آشنا می بود. همیشه طنز را دغدغه کامل می کند. این کتاب پر از دغدغه بود.
عاشقانه‌کتاب را خواندم و شخصیت ایگنیشس مثل برادرم بود. مانند برادرم شده بود. گاهی با او همدردی می کردم.
با او گاهی هم اندیشه بودم. این‌کتاب به شدت پیشنهاد می شود. اولین بار با داستان عجیبش جذب این‌کتاب ش
 
اتحادیه ابلهان
اتحادیه ابلهان یکی از بهترین و شیرین ترین کتاب های بود که تا کنون خوانده بودم و احتمالا خواهد بود.
طنز شیرینی داشت. طنزی که کمی باید با فرهنگ آمریکایی کتاب آشنا می بود. همیشه طنز را دغدغه کامل می کند. این کتاب پر از دغدغه بود.
عاشقانه‌کتاب را خواندم و شخصیت ایگنیشس مثل برادرم بود. مانند برادرم شده بود. گاهی با او همدردی می کردم.
با او گاهی هم اندیشه بودم. این‌کتاب به شدت پیشنهاد می شود. اولین بار با داستان عجیبش جذب این‌کتاب ش
امروز برادرم با همون حال کما رفته و به هوش نیومده مرخصش کردن و آوردیمش خونه ، تخت و دستگاه اکسیژن و ساکش خریدیم آوردیم یه گوسفندم زیر پاش کشتیم دکترا گفتم باید خونه ببرید و باهاش صحبت کنید انشاءالله به هوش میاد توکل بخدا ،امیدوارم زودتر چشماش باز کنه و به هوش بیاد
فیلم اصلی لحظه درگیری و بازداشت سید مهدی صدرالساداتی


به گزارش خبر فوری، سید رضا صدرالسادتی مبنی بر احضار و بازداشت برادر خود به دادگاه ویژه ت اظهار کرد: برادر بنده روز گذشته احضاریه‎ای را از دادگاه ویژه ت دریافت کرد که عکس آن را نیز در صفحه خود قرار داد که در این احضاریه موضوع اتهام و احضار وی قید نشده بود.وی افزود: برادرم روز گذشته به دادگاه ویژه ت مراجعه کرده است چرا که اگر این اقدام را انجام نمی‎داد برای وی حکم جلب صا
چهارشنبه همین هفته عازم سفریم. البته اسمش را نمی شود واقعا سفر گذاشت چون چهارشنبه می رویم و جمعه صبح برمی گردیم. اما در هرحال. خوشحالم. خیلی زیاد. خیلی وقت بود که پایم را حتی یک قدم دور تر از این شهر آلوده نگذاشته بودم. داریم می رویم. با قطار. امیدوارم خوش بگذرد و یک جورهایی مطمئنم که خوش می گذرد. این سومین بار است که اینطوری هول هولکی آخر هفته جمع می کنیم می رویم. دلایلش خیلی زیاد است. یکی از مهم ترین هایش این است که حقیقتا هفته ای پیدا نمی شود که
به مامانم گفته بودم  درباره رتبه هم کلاسی هام بهم چیزی نگه .
ولی آخرش کارخودشو کرد پای تلفن به داییم گفت   آره فلانی درسش مثه دخترمن بود پارسال این موقه
ولی خب بعدش دیگه   .  .حالا سال بعد رتبش مثه اون میشه
 
تصمیم گرفتم خشممو پنهان نکنم البته اصلا خشم نداشتم . غمگین بودم و زدم زیر گریه و تصمیم گرفتم کاری کنم که اندازه یه ارزن برای حرفم ارزش بزارن
رفتم دوتا بشقاب برداشتم و پرتشون کردم باغ کناری . یکی هم دادم به برادرم و گفتم اونم باید پرت کنه !
سلام
لطفا راهنمایی فرمایید
بنده 37 سال دارم-کارمند-وضعیت مالی خیلی معمولی-پدرم 20سال قبل فوت کرد و آنچه از اموال ماند، همه را به نام مادر کردیم(یک خواهر و یک برادر دارم)
من به دلیل اینکه بر روی پای خودم ایستادم و همیشه زحمت کشیدم(فوق لیسانس دانشگاه دولتی و همیشه کار کرده ام ) مادرم هیچ وقت هیچ کمکی به من نکرده است. اما برای برادر بزرگم که 5 سال از من بزرگتر است تا این لحظه همه جوره سنگ تمام گذاشته، اگر من با قسط و وام، ماشین بخرم، مادرم برای براد
برادرم جدا شد و من در تمام مراحل جدایی و مشکلاتش با همسرش خیلی اتفاقی متوجه رابطش با یه دختر دیگه شدم وقتی  میبینمشون به غایت عصبی و ناراحت میشم امروز دختره پرو پرو پا شد اومد خونه مادر من ، به قدر عصبانی شدم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم و از خونه انداختمش بیرون دختره ی کثیف وقتی برادرم متاهل بود اینقدر مغزش خورد که وا داد و صد البته برادر بنده هم اونقدر سست عنصر بود که بهش اجازه این کارو داد ولی هیچ وقت یادم نمیره اون دختر چه طور یه ز
چندروز پیش بود که پاییز امد. از روز اول سرما خوردم. البته انقدرها هم سرد نبود ولى خانه ى من یک زیرزمین است و سردتر از بقیه ى خانه هاست. خانه ى من تفاوتى با زندان ندارد. من در طول روز نور افتاب را حس نمیکنم و صداى هیچ پرنده اى را نمیشنوم. یکبار دامادمان گفت که خانه ات مناسب خودکشى ست. دامادمان بسیار قدبلند و تو دل برو و اردیبهشتى ست! مادرم او را پرستش میکند. البته که خداى مادرم، برادرم است ولى دامادمان هم پیغمبر همان خداست! و هرچه باشد دختر تحصیل ک
برادرم(از دانشگاه انصراف میدهد، در نزاع خیابانی دو نفر را میکُشد، به ماریجوانا روی می آورد.)
مادرم نیم ساعت بعد: پسرم درو باز کن برات چایی آوردم.
من (لیوانِ حاوی آبرنگم چند روز روی کابینت بوده)
اولین حرف مادرم بعد از دو روز قهر، وقتی دارد در را به رویم می بندد چون دارم راهی دیار غربت میشوم: خدافظ.
امروز نگرانتر از همیشه ,بهش پناه بردم که واسم استدلال کنه و بگه جنگی در راه نیست.  مثل همیشه خوب تحلیل میکنه. خیلی خوب.
 نگرانم ,نگران آینده ,نگران خانواده ام, پدرم مادرم برادرم و همسرم. نگران فرزند آینده ام. .
 
از خودم گله دارم ,باید  بیشتر تلاش کنم.
"هُوَالشَّہید"همه وجودش رو #خدا پر کرده بود.
مرتضی دوست #صمیمی برادرم بود و از من#خواستگاری کرده بود.
من چون #سختی زندگی #نظامی رو از نزدیک دیده بودم نمی خواستم همسرم #نظامی باشه. 
برادرم مدام از سجایای #اخلاقی مرتضی برام میگفت.
اینکه بسیار #چشم_پاک و اهل #حلال و #حرام و اهل #نماز_شب و خیلی خیلی #بخشنده است
.این #خواستگاری کردن های مرتضی از من 6 سال طول کشید.!!!
 خود مرتضی در این باره میگفت:فاطمه اولین باری که به #خواستگاریم جواب رد دادی
صبح با برادرم رفتم بیمارستان. ماشین چپ کرده، ضربه به سر، سردرد و تهوع. کلی اصرار کردم تا راضی شد بریم بیمارستان. سی‌تی نرمال بود، دو ساعت تحت نظر و تمام. شکر خدا.
بعد، از حال یکی از همسایه‌های وبلاگی باخبر شدم. حقیقتا به اندازه‌ی برادرم، نگران حالشون شدم. با این تفاوت که این نگرانی همچنان هست. خدا به همه رحم کنه. به دل پدر و مادرشون.
اون روزی که رضایت‌نامه‌ی عضویت در فضای مجازی رو امضا می‌کردیم، حواسمون نبود که اینجا برامون شبیه خونه میشه.
سال 94 اربعین با خانواده رفته بودیم کربلاپدر هم با ویلچر با ما امد. هرچه گفتیم پیاده روی است شما سنت بالا وو. حریفش نشدیماز اتفاقات شروع سفر و کوت و شوملی و. که بگذریم(شاید در فرصتی گفتم)وارد شهر تجف که شدیم. از یک خیابان دراز عبور کردیمسر پیچ جوانی که بعدا فهمیدیم اسمش ابو علی است و برادر شوهر ام صادقجلو ما را گرفت که الا و بلّا بیایید خانه مابه محض ورود به خانه ام صادق به استقبالمان امد و اتاقی و . ام صادق از برادرم احمد چشم بر نمی داشت.غذا
 
آخرین باری که برادرم را دیدیم دو سال پیش عید فطر بود که به ایران آمده بود. مادرم به شدت وابسته به اصغر بود و همه این را می دانستند☝️. برای همین وقتی ابراز دلتنگی می کردند برادرم می گفت من نمی توانم کارم را رها کنم، شما بیایید سوریه. وقتی هم که پدر و مادر آنجا می رفتند مادرم می گفت بعضی روزها سه چهار ساعت می توانیم او را ببینیم.  شوخِ مهربان خیلی حضور ذهن ندارم ولی خصوصیاتی هست که بین شهدا مشترک است مثل مهربانی .اصغرآقا بسیار مهربان بودند و سع
علائم استرس و اضطراب  برای شما چی بوده؟؟
برادرم یک هفتس گوشاش وز وز میکنه از شدتش جیغ میزنه و ما پا به پاش گریه میکنیم دکتر متخصص و فوق تخصص گوش رفته چیزی نبوده!
مغز و اعصاب و ام آر آی رفته همه چی عادی بوده و سالم
۴روزه خوب بود نفس میکشیدیم اما  امروز باز شروع شد
 
شاید از استرس و اضطراب باشه!شما تجربه ای دارید؟؟
درود و عرض ادب.
دلم میخواست با چند نفر که نمیدونن من کی هستم درد و دل کنم. 
زندگی هیچ وقت روی خوشش رو به من نشون نداده. از وقتی یادم هست توی خونه مون دعوا و گریه و غم بوده. پدرم یه فرد بسیار عصبی، دیکتاتور، ریاکار، خشن و بدون ذره ای محبت. مادرم هم یه زن ساده که بویی از برخورد اجتماعی و ت نبرده و نمیتونه توی جمع چهار کلام صحبت درست بکنه و فقط بلده غذا بپزه.
من و برادرم هیچ وقت نه محبتی دیدم نه نوازشی.، هر چی بوده دعوا، آبرو ریزی، خجالت زد
برادرم چهارشاخه گل رُز را از حیاط اداره اش چیده و دم ظهر کسل کننده ی پاییزی برایم آورده.بی رمقم،بی انگیزه،خسته و عصبی از این درس خواندن های بی تمرکز اما هر از چند دقیقه یکبار چشمم به این حجم صورتی روی میزم می اُفته و به خودم نهیب میزنم بخاطر دست های خسته ای که ساعت دوی بعدازظهر سرد و کسل کننده ی این روز پاییزی بی برف بارون این ها را برات چیده زنده باش.و با قدرت بیشتری نفس میفرستم تو ریه هام.
سلام
امروز چهلم روز که برادرم از پیشمون رفته
طرف ما رسم که فقط برا امام حسین ع چهلم دقیق میگیرند.میگید ایشون عزیز اند بخاطر همین چهلم مرده خودش با کسر میگیرنداینکه چند تا فرزند داشته باشه کم می کنند بعد وسط هفته باشه سعی میکنه بندازند.
پنچ شنبه تا اون های برا عرض تسلیت میاند ادیت نشدند
یه تعداد از برادرها موفق این بود یه رسم ها حتما بایستی نهار بدند جمع کنند به جاش از طرف برادر مرحوم یه دستگاه برا بیمارستان بگیرنند .هر طور حساب کردند نشد
سلام
من دختر ۲۲ ساله هستم، واقعیتش اینه من زندگی خیلی نا آرومی رو تجربه کردم، از بچگی هام خشونت بابام رو علیه مادرم و خودم و برادرم دیدم، کتک زدن هاش، دست های سنگینش، داد زدن هاش، فحش دادن هاش، محدود کردن هاش، بی محبتی هاش،خلاصه یه جور برده بودیم واسه ش ،گذشت و گذشت زندگی مون ناآروم بود آرامش نداشت .
اولین ضربه رو موقعی که چهارم ابتدایی بودم خوردم، پدرم به مادرم خیانت کرده بود یه زن دیگه گرفته بود و من به عنوان یه دختر خیلی شکستم و از پدرم خیل
دو روزه برگشتم ولی دلم خیلی برات تنگ شده شهر باران منتو عطر مادرم ، پدرم ، برادرم ،خواهرام ، ایلیای عزیزم رو میدیتو حس خوب داشتن رفیق هام رو بهم میدیتو خیلی برام عزیزی شهر منتو تمام خاطرات منیکی بشه برای همیشه برگردم پیشت ++اگه فقط یه بار بهم فرصت حرف زدن بدی، فقط برای پرسیدن یه سوال، برای همیشه آرامش رو بهم می بخشی 
سلام
دلم نمیخواد  گردگیری کنم
دلم میگیره
دارم خونه رو برا مهمان ها برادرم آماده میکنم.چقدر سخته
واقعا دوست دارم یه نفر دیگه این کارها رو انجام بده
نمیشه از زیر کار در رفت.
 
خدایا چی بگمذره ای شاکی نیستم.بهت ایمان دارم
خودم ظرفیت ندارم
خدایا بهم صبر بده  و توان بده کار ها انجام بدم
راه در رو نداره.
همه اینو می دوننكه بارونهمه چیز و كسمهآدمی و بختشهحالا دیگه وقتشهكه جوجه ها را بشمارمچی دارم چی ندارمبقاله برادرممی رسونه به سرمآخر پاییزهحسابا لبریزهیك و دو !‌ هوشم پریدیه سیاه و یه سفیدجا جا جاشكر خداشب و روزم بَسَمِه
 
 
حسین پناهیاشعار شاعران معاصر
برادری دارم یه فرد درون گرا است، زیاد  اجتماعی نیست، کم حرفه کلا همه چیز رو می ریزه تو خودش،  جدیدا دختری که خانواده براش انتخاب کردند و یکی دو بار رفتند همدیگه رو دیدند و مورد پسند هم واقع شده، برادرم میگه ایشون برون گرا و اجتماعی است، میخواستم کمک بگیرم ازتون که یه فرد برون گرا و درون گرا در آینده زندگی مشترک به مشکل بر میخورن؟، مثلا برادرم زیاد اهل مهمانی و شلوغی نیست ولی ایشون دوست داره زیاد تو اجتماع باشه، اهل مهمونی هستش.
مرتبط با درون
سیدرضا میرشماره:94ما بچه ها از شادی در پوست خود نمی گنجیدیم!ایام عید نوروز راهی سفر شدیم.جاده ها را پشت سر می گذاشتیم و از جاهای دیدنی فیلم و عکس می گرفتیم.گاه گاهی باران بهاری بر لطافت هوا می افزود.نزدیک شیراز مامان گفت: «اول به سلام شاه چراغ می ریم!»خواهرم گفت:«از خواجه شیراز فال می گیریم!» برادرم که شیفته ی آثار تاریخی بود صداش درآمد:« تخت جمشید رو با حوصله می گردیم!» و بابا لبخند ن گفت:{ از استاد سخنِ«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا ی
حبّابه‌الولبیه‌میگوید:ماهی‌جری(یا‌جریث،شبیه‌مارماهی‌است‌وفلس_پولک_ندارد،)
خریده‌بودم،برای‌برادرم‌بخاطر‌مرضی‌که‌در‌پشت‌او‌بود،حضرت‌علی‌علیه‌السلام‌مرا
دید‌وفرمودند:یا‌حبّابه‌ان‌الله‌لم‌یجعل‌الشفاء‌فیما‌حرّم.یعنی،خدا‌در‌چیز‌حرام‌شفاء
قرار‌نداده‌است.ومن‌‌ماهی‌راانداختم‌وگفتم،استغفر‌الله.
اول یه غم معمولی بود برام، هر چی بیشتر گذشت این غم عمیق تر شد 
و به همه ی وجودم رسوخ کرد .!
وقتی غمم عمیقه نمیتونم آهنگ گوش بدم، این درحالی هست ک من اکثر اوقات موزیک گوش میدم.
از اون روز بجز مداحی چیزی نتونستم گوش بدم، انگار روح من رو الان اینا آروم تر میکنن
دیشب برادرم گفت قبول داری چقدر از آهنگایی ک همیشه گوش میدیم قشنگ ترن؟ 
نمیتونم این غمم رو با کسی به اشتراک بذارم و اینه که ازش رها نمیشم . 
 
 
 
 
 
 
+یاد گذشته میوفتم، اول راهنمایی، شوق ر
اول یه غم معمولی بود برام، هر چی بیشتر گذشت این غم عمیق تر شد 
و به همه ی وجودم رسوخ کرد .!
وقتی غمم عمیقه نمیتونم آهنگ گوش بدم، این درحالی هست ک من اکثر اوقات موزیک گوش میدم.
از اون روز بجز مداحی چیزی نتونستم گوش بدم، انگار روح من رو الان اینا آروم تر میکنن
دیشب برادرم گفت قبول داری چقدر از آهنگایی ک همیشه گوش میدیم قشنگ ترن؟ 
نمیتونم این غمم رو با کسی به اشتراک بذارم و اینه که ازش رها نمیشم . 
 
 
 
 
 
 
+یاد گذشته میوفتم، اول راهنمایی، شوق ر
اول یه غم معمولی بود برام، هر چی بیشتر گذشت این غم عمیق تر شد 
و به همه ی وجودم رسوخ کرد .!
وقتی غمم عمیقه نمیتونم آهنگ گوش بدم، این درحالی هست ک من اکثر اوقات موزیک گوش میدم.
از اون روز بجز مداحی چیزی نتونستم گوش بدم، انگار روح من رو الان اینا آروم تر میکنن
دیشب برادرم گفت قبول داری چقدر از آهنگایی ک همیشه گوش میدیم قشنگ ترن؟ 
نمیتونم این غمم رو با کسی به اشتراک بذارم و اینه که ازش رها نمیشم . 
 
 
 
 
 
 
+یاد گذشته میوفتم، اول راهنمایی، شوق ر
اول یه غم معمولی بود برام، هر چی بیشتر گذشت این غم عمیق تر شد 
و به همه ی وجودم رسوخ کرد .!
وقتی غمم عمیقه نمیتونم آهنگ گوش بدم، این درحالی هست ک من اکثر اوقات موزیک گوش میدم.
از اون روز بجز مداحی چیزی نتونستم گوش بدم، انگار روح من رو الان اینا آروم تر میکنن
دیشب برادرم گفت قبول داری چقدر از آهنگایی ک همیشه گوش میدیم قشنگ ترن؟ 
نمیتونم این غمم رو با کسی به اشتراک بذارم و اینه که ازش رها نمیشم . 
 
 
 
 
 
 
+یاد گذشته میوفتم، اول راهنمایی، شوق ر
حصّاس نیوز: میزوگی رو یادتونه؟ رقیب سر سخت سوباسا! ‏میزوگی بازیکن تیم m.c.f.c پس از سالها تحمل درد و بیماری به علت مشکل قلبی دار فانی را وداع گفت. ️تسلیت به همه فوتبال دوستان"
بر اساس آنچه که در فضای مجازی منتشر می شود، سرانجام خواهر میزوگی با ابراز تشکر از ایرانیان برای همدردی اعلام کرد که خبر فوت برادرش تکذیب شده و تقاضا دارد که اینقدر به پی وی او پیام نفرستند:"بیانیه خواهر میزوگی: خوشبختانه حال برادرم رو به بهبود است، در حالی که در ژاپن حالی ا
داغم، پُر از تلاطمِ بالِ کبوترم باغم، جوانه می‌زند از ابرها پَرم ماهم، هوایِ نقره‌ایِ پشتِ بام‌ها آهم، نسیمِ گفت‌وشنودِ صنوبرم ای از تمامِ مردمِ دنیا عزیزتر! من با تمامِ مردمِ دنیا برادرم فرقی نمی‌کند به کجا می‌کشانی‌ام! برگم که در طراوتِ باران، شناورم من با صدایِ صاعقه هم بغض می‌کنم رودم، هوایِ ابر نمی‌افتد از سَرم پل می‌زنی به هر چه که از یاد برده‌ام پل می‌زنی به هر چه که. بگذار بگذرم گاهی به بی‌قراریِ پروانه فکر کن! بگذار از خیا
بسم رب اهرا سلام الله علیها
سلام بابای عزیزم
سلام پدر برادرم "جابر"
با نوشتن برای جابر، درکنار حس سبک بالی و نزدیکی بیشتر به خود داداش،
بغض و سنگینی عجیبی هم در قلبت احساس میکنی و با هرجمله که نوشته میشه،تیکه ای از وجودت کنده میشه
اما حالا که دلم هوای شما رو کرده،و میخوام با شما حرف بزنم،پر از بغضم،لبریزم از بغض
ادامه مطلب
دانلود فیلم عروسي مردم از نماشا اثری از مجید توکلی, دانلود فیلم عروسي مردم از نماشا با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4کا, دانلود فیلم سینمایی ایرانی عروسي مردم از نماشا جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه از نماشا ادامه مطلب.
به گوشی‌ام زل زده‌ام و های‌های گریه می‌کنم. امروز تولد تنها برادرم است. 19 ساله شده و آخرین سالی‌ست که نوجوان است. دلم برایش تنگ شده. دیروز دیدمش. از آن دلتنگی‌هایی‌ست که حس می‌کنم به اندازه‌ی کافی با هم زندگی نکرده‌ایم. از آن اشک‌هایی‌ست که «ایکاش شرایط طور دیگه‌ای بود.» توی یکی از دنیاهای موازی حتما خواهر بهتری هستم برایش. عکسی که نگاه می‌کنم را توی آینه‌ی اتاق مشترکمان گرفته‌ایم و از فکر اینکه دیگر کنار هم نیستیم گریه می‌کنم. از ا
حواس‌پرت و خالی‌الذّهن شده‌ام. حالت ذهنی‌م مشابه اوقات رؤیابینی‌ست. هوشیاری‌ای وجود دارد، امّا انگار در مه مشغول تماشای اتّفاقاتم. لحظه‌هایی از روز خیلی خوش‌حالم و فکر می‌کنم به زمان زیادی نیاز دارم برای رقصیدن (و البته اگر کسی رقصیدن من را دیده باشد خواهد گفت بیش‌تر از زمان به توانایی نیاز دارم) واقعیت؟ شدیداً به‌همریخته‌ام. 
برادرم فردا شب می‌رود. پیاده‌روی می‌کنم، به اتاقم نظم می‌دهم و موقعی که لباس‌های زنش را یکی یکی لوله م
در عین حال که به عوض کردن شغل فکر می‌کنم و دارم رزومه می‌فرستم برای پوزیشن‌های مختلف، دارم با استادها هم مکاتبه می‌کنم برای اپلای. ولی من همیشه زندگی رو حتی شلوغ تر از این میخواستم. چی شد؟ هیچ نقطه‌ی روشنی وجود نداره. از کارم متنفرم و با بی میلی میرم سرکار، احتمالا با مدیرم داستان خواهم داشت. برادرم در شرف ترک وطنه. تنهام و حتی تو جمع هم تنهام و این از همه سخت تره. اوضاع مملکت که اونجور و روز به روز کثافت‌تر. راستی چند وقته خوشحال نبودم؟ حسا
سلام  به اعضای خوب خانواده برتر
سوالم در زمینه ادامه تحصیلات برای یک پسر 22 ساله هست، برادرم در حال حاضر 22 ساله و به تازگی در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شده (مهندسی صنایع)، در حال حاضر دو  راه داره  یا برگه سبزش رو پست کنه بره خدمت!، یا کنکور ارشد شرکت کنه که در آزمون ارشد دیروز ثبت نام کرد.
از اون جایی که برادرم  همیشه  از من م میگیره من بهش پیشنهاد دادم که بهتره بره خدمت و  بعدش برای ارشد اقدام بکنه، اما خودش نظرش اینه که بلافاصله در صورت
تهران جاتون خالی .
 
 
کی فکرشو میکرد ؛
اصلا خیلی یهویی به برادرم تماس گرفتم
و ناگهانی هماهنگ شد
بریم تهران برا حاج قاسم عزیز ،
برنامه داشتیم که اون شب
با پدرم و برادرم بریم
ولی پدرم اومدنشون به خاطر یه
جلسه لغو شد و طی یک ساعت ،
من و برادرم سوار ماشین یکی
از دوستان راه افتادیم !
 
 ادامه مطلب داره ها . 
 
من و لباسام بودیم و دیگر هیچ !
هیچی نیاورده بودم ، اصلا ناهارم هم نشد
درست بخورم ، ولی لطف خدا بود ،
تهران رفتیم قیطریه تو یه مسجد خوابیدی
دیشب هم گناه و دیدم تا صبح . چقدر شخصیت فرید منو یاد برادرم میندازه ! صبح شد ک خوابیدم و الان با صدای زنگ گوشیم بیدارشدم یه خانومی هست اون وقتها که خونه داداشم زندگی میکردم (بهار و تابستون) ، یه مدت ازش خرید میکردم ، خیلی ازش خرید میکردم و سر قیمت چونه نمیزدم و بدون هیچ بحثی هر چی میگفت پرداخت میکردم هر لباسی که خوشگل بود و بهم نشون میداد برمیداشتم این خانوم هم از همون موقع پیله کرد به من . فکرکرد خیلی خرم و تموم اون خرید هایی که ازش کردم از سر خ
تو فامیل ما که می خواستی یه پسر زیبای و خوشبخت و خوش زبون را نام ببرید بی شک یاد احسان در خاطره ها تداعی می شد پدرش هم بزرگ فامیل محسوب می شد و کارگشای همه اقوام و آشنایان مادرش هم با داشتن چنین همسر و فرزندی فخر فامیل و چون طاووس می خرامید و کامل ترین و خوشبخت ترین خانواده طائفه به حساب می امدند تا اینکه روزگار تاب تحمل این همه خوشبختی را نیاورد و افت سرطان در حالی به جان برادرم رخنه کرد که احسان زیبای ما نوجوانی بیش نبود آری یتمی و مسئولیت برا
به نام خداچند وقتی بود که دیگ حال و حوصله چیزی نداشتم نا امید از همه چی حتی از وجود خودمم تو این دنیا بدم میومد شبام شده بود گریه ؛اما هیچ کس از این چیزا خبر نداشت شایدم خبر داشتن و به روی خودشون نمیاوردن گاهی شبا برادرم صدای گریه هامو میشنید و فقط با صداکردنم میخواست مطمئن بشه درست فکر میکنه یا نه که منم با صدای بغض آلود جوابشو میدادم و دیگه هیچی نمیگفت و میخوابید.(ادامه در ادامه نوشته)
 امام صادق ع فرمود امیرالمومنین ع دایهی هایی  در قبیله بنی مخزوم داشت جوانی از انها خدمتش امدو عرضکرد دایی جان برادرم مرده و من در مرگش سخت غمگین شده ام  حضرت باو فرمود مبخواهی اورا ببینی عرضکردم اری  قبرشرا بمن نشان ده  پس خارجشد و برد رسولخداص را بکمر  بست چون نزد قبر  رسیدلبهایش بهم میخورد سپسا. پایش. بقبراورداو از فبر  بیرون امد و بزبان فارسی سخن گعت مبگفت  امبدالمومنین ع  فرمود مگر وقتی تو مردیاز عرب نبودی گفت چراولی بروش فلان فلان مر
سلام داش مجید
خوش اومدی . داداش قدم رنجه کردی .
داداش یادته میخوندی: پناه حرم . کجا داری میری بگو برادرم . پناه حرم .
رفتی و خودت شدی پناه حرم . رفتی ، خیلی خوبم رفتی . جوری رفتی که بی بی جان زینب (س) خریدارت شد .
شرمنده که نتونستم بیام تشییعت . من فقط اسمتو یدک کشیدم نه راه و رسمتو .
این پست رو هم فقط به عشق تو نوشتم . وجودتو عشقه داداشم .
مشتی باش و سفارش ما رو هم پیش اربابمون بکن . دمت گرم خدا از بزرگی کمت نکنه
 
خاک پاتم داداش
 
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :
خداوند متعال، برای برادرم علی بن ابی طالب (علیه السلام) فضائلی قرار داده که کسی جز خودش نمی تواند آنها را بشمارد.هرکس فضیلتی از آن فضایل را در حالی که به آن اقرار دارد، یادآوری کند؛ خدا گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد.
القطره، سید احمد مستنبط، بخش فضایل امیرالمؤمنین
عروسي در باغ  تالار خیلی زیباتر و جذاب تر از تالار عروسي است چرا که ممکن است بسیاری از مردم به این فکر کنند که یک عروسي خوب در محیطی زیبا و محوطه باز میتواند بسیار خاطره انگیز تر و جذاب تر از برگزاری مراسم عروسي در یک تالار باشد از این جهت تحمل سختی و دوری مسافت را نموده و به اطراف تهران مراجعه می نمایند تا بتوانند مراسم عروسي خود را در باغ برگزار نمایند.
ادامه مطلب
مدل تزیینات میز عروسي + راهنمای دیزاین میز عروسي 
دراین پست مدل تزیینات میز عروسي زیبایی را گرداوری کرده ایم، دیزاین میزهای عروسي و تالارها یکی از شغل های بسیار دوست داشتنی خصوصا برای خانمها است، البته خیلی ها دوست دارند خودشان دیزاین بدهند و همه ی چیز مطابق با میل و سلیقه شان باشد، ما هم دراین مقاله از مجله اینترنتی شهر نو بهترین تزیینات و ایده های تزییناتی رابه همراه یک راهنمای جامع بشما تقدیم می‌کنیم.
ادامه مطلب
تشریفات عروسي لاکچری موسسه پیوند مهرافزا با در اختیار داشتن تیم حرفه ای و گروهی متخصصبه لطف تلاش و تجربه حرفه ای پرسنل این موسسه، مراسم عروسي شما با تشریفات عروسي بیاد ماندنی برگزار خواهد شد.بنابراین به چند ساعت رقص و پایکوبی و آهنگ شاد عروسي بسنده نکرده و نکات ریز و درشت را رعایت خواهد کرد.برنامه ریز عروسي شما باید انتخاب تمام موارد مراسم عروسي تان حتی آرایشگر عروس و آرایشگاه داماد نیز شما را راهنمایی کند.بر
بسم الله الرحمن الرحیم
 
سال نو بر شما خواننده گرامی و البته سالروز شهادت امام شیعه تسلیت باد .
 
امروز روز اول فروردین است و روز شادی برای یک باستانگرا محسوب میشود . ما نیز برای چند لحظه ای باستانگرا میشویم تا امروز را بر طبق احکام و سنت های زرتشتیان و همچنین باستانگرایان افراطی جشن بگیریم :
 
یک جرعه ادرار گاو میخورم و به آتش مقدسی که از آتش آتشکده مان روشنش کرده ام نگاه میکنم . میخواهم من هم امروز هماننده این آتش مقدس شوم . باز جرعه ای از
⚠️شما چگونه شریک جرم یک می شوید؟! 
در خانه نشسته اید، ناگهان اس ام اس می آید. سه تا یک میلیون تومان به حساب شما واریز می شود، ده دقیقه بعد فردی زنگ می زند: آقا ببخشید من از شهرستان قرار بوده پول واریز کنم به حساب برادرم اشتباهی به حساب شما ریختم، 
ادامه مطلب
موارد اسید پاشی در ایران کم نیستند. شاید جنجالی‌ترین آنها که در رسانه‌ها سر و صدا کرد، مورد آمنه بهرامی بود که خواستگارش پس از جواب نه، او را با اس.کلیپ دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
اجاره باغ عروسي و باغ تالار جهت برگزاری مراسم و اجاره سالن اجتماعات و همچنین اجاره ویلا نیز مواردی از خدمات قابل ارائه توسط تشریفات مجالس رامیلا می باشد. برگزاری مراسم عروسي با در اختیار داشتن لیستی از بهترین باغ تالار تهران، ویلا، باغ های عروسي مختلط در تهران، و باغ های حومه شهر را از ما بخواهید. انواع باغ عروسي در شمال تهران، باغ و سالن غرب تهران، باغ و سالن شرق تهران متناسب با ظرفیت مهمان‌ها و سلیقه شما عزیزان تهیه شده است. بعد 
کاملا شانسی به استاد راهنمام پیام دادم و فهمیدم باردار هستن و دقیقا همون تایمی که من قصد دفاع دارم تا سه ماه میرن مرخصی زایمان و از طرفی ما بخاطر قوانین استعداد درخشانی تعهد دادیم تا پایان اسفند فارغ التحصیل بشیم و خب من تصمیم دارم هرچه زودتر شروع طرح بزنم بعد امتحان و نتیجه اینکه حدود یک ماه و نیم مونده به امتحان نمیدونم دفاع رو کجای دلم جا بدم?!
کنار اومدن با شرایط ناگهانی واقعا برام سخت شده و کوچکترین مساله ای به شدت به همم میریزه و من علی
تواضع، غذای ساده خوردن نیست. تواضع، «به وظیفه عمل کردن» است. اگر وظیفه انسان بالای مجلس نشستن است، همین ثواب را دارد. امام در دوره شاه از زندان آزاد شد. خدا رحمت کند برادرم آمده بود امام راحل را در این وضعیت دیده بود. گفت دو تا متکا این طرف و آنطرف امام گذاشته بودند. مردم می آمدند و دست امام را بوسه می زدند! امام دستش را نمیکشید!
ادامه مطلب
درد از بین سلولهای معده ام رد میشد و تمام تنم را به اغوش میگرفت. اندوهگین بودم همگیمان اندوهگین بودیم امروز که بیهوش از اتاق بیرون اوردنم بین بیهوشی بوسه ی بابا را حس کردم بگویم خوشحال بودم چون روحم ازادم بود روح این روزها دوست داشته میشد ،وقتی که محمدامین با لباسهای سربازی جلوهمه فامیل به اغوشم کشید و گریه شد اشکهایش عجیب بود پسرها احساس دارند حتی بیشتر از ماها ،برادرم جلوی همه اشک میریخت و من را محکمتر به اغوشش میفشرد .حال روحم خوب روحم دو
منی که اسم برادرم بین اسامی خدمه ی کشتی نبود آشوبم.
خدا رحمی به حال خونواده هاشون کنه.
+
http://www.iranenergy.news/خبر/نفتکش/91402
+
پ ن :
حضور همه بزرگواران که این مطلب بدستشون میرسه عرض ادب و احترام داشته و استدعا دارم برای روشن شدن وضعیت خیر و خبر خوش از دریانوردان عزیزمون در کشتی نفتکش  سپیددعای غریق که سریع العجابه میباشد و از ایت الله بهجت نقل است که این دعا از دعای سلامتی برای امام زمان نیز موثر تر میباشد را بخوانیم:
یا الله یا رحمن یا رحیم یامقلب ال
در تشریفات عروسي می باشد. از مراسم خواستگاری تا دوران نامزدی و عقد، ، دسته گل عروس همچنین بخوانید: کراوات دامادمراسم بله یرون ، مراسم پاتختی، مراسم حنابندان همچنین بخوانید: جواهرات عروس  همچنین بخوانید: شام عروسي در این بخش از پیوند مهرافزا حضور آن در عکس هایتان استفاده از هلی کوپتر برای فیلم عروسي و …. همه و همه می تواند امری متمایز از دیگر ایده های عروسي باشد. همچنین بخوانید: آرایشگر عروس همچنین بخوانید: کفش داماد 
روزای اولی که مدرسه می رفت تا مدت ها  جای نقطه های " ن" و " ب" رو تو کلمه ها جابه جا می نوشت. مثلا " بابا" رو می نوشت " نانا". نسبت به من و برادرم که سریعتر از بچه های دیگه یاد می گرفتیم و می نوشتیم اون خیلی کند پیش می رفت. معلم کلاس اولش به مادرم گفته بود نیاز به تلاش زیادی داره. حتی یادمه ما تو عالم بچگی وقتی از تمرین کردنای زیاد و اشتباه نوشتناش خسته می شدیم بهش می گفتیم " چقد خنگی تو!!" ولی اون بدون توجه به حرفای دیگران به کار خودش ادامه می داد. تمرین م
مدتیه که برادرم به بخش کرونای یکی از شهرای نزدیک منتقل کردن. پزشکای آی سیو خودشون یکی بیمار شده یکی پدرش فوت شده و به مشکل برخوردن. حالا نگرانیم بیشتر شده. برای همه ی خانوادم و خودم. به خاطر بچه ها یجورایی همه با هم در ارتباطیم. برادرزادم در کنار مادر و پدرم هست. چون مادر و پدر خودش بیمارستانن و درگیر کرونا:( و به مادرش خیلی وابسته. پدرم هنوز به پسرکم سر میزنه. اما دیگه هیچ خبری از پارک یا بیرون رفتن نیست. سعی میکنه بهداشت رعایت کنه که البته نه به
نماهنگ «مست قلندر» به زبان هندی با صدای سامی یوسف
ای برادرم، همچنان بگو، آنها حقیقت را خواهند پذیرفت
اگر امروز نه، فردا همه “علی علی&r.تندیس دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
علی بن جعفر گوید  عمره رجب را گزارده ودر مکه  بودیم که محمد بن اسماعیل ودر مکه بودیم که محمد بن اسماعیل نوه امام صادق ع که طایفه اسماعیله بپدر او منتبسند نزد ن امد و گفت عمو جان من خیال رفتن بغداد دارم ودوست دارم که با عمویم ابواحسن یعنی موسی بن جعفر ع خدا حافظی کنم دلم میخواهد  تو نیز همراه من باشی من با باو بطرف برادرم که در منزل حوبه بود رهسپارم شدیم اندکی از مغرب گذشته  بود من در زدم  برادرم جواب داد ودر را باز کرد  و فرمود  این کیست  گفتم
من هی میخوام تو ماه رمضون گناه نکنم، غیبت نکنم اما نمیذارن! بابا به پیر به پیغمبر ما دخترا دیوونه نیستیم و با پسرا هیچ مشکلی نداریم، اونان که ما رو دیوونه میکنن! ملت روانی ان بخدا! 
اومدم خونه مامان میگه یکی واسه امر خیر زنگ زده بود. میپرسم چی کاره س؟ میگه نظامیه. با اینکه دل خوشی از این نظامی ها ندارم (بخاطر یه خواستگار سمج) اما باز دلم قنج (غنج؟!) میره واسه این شغل (عرق ملی)! گفتم بگو حتما بیان :) چند ساعت بعدش که نشسته بودیم تلفن زنگ زد! اونا کا
پس از انجام مراسم خاستگاری و رد و بدل شدن حلقه های نامزدی، زمان برنامه ریزی جشن عروسي فرا می رسد. اگر قصد دارید مراسم عروسي خود را در سال جدید برگزار کنید، برای خاص و متفاوت برگزار کردن مراسم عروسي خود می توانید روی ترفند هایی که در این مقاله معرفی می شوند، حساب کنید. روز عروسي زمان بسیار مناسبی برای نشان دادن هویت خود و همسرتان به عنوان یک زوج است و بهتر است از این موقعیت به بهترین شکل ممکن استفاده کنید.
ادامه مطلب
کیک عروسي یکی از قسمت های خوشمزه روز عروسي است. انتخاب مدل کیک عروسي برای میزبان و عروس و داماد اهمیت زیادی دارد و سلیقه زیبای آنها را به مهمانان نشان می دهد. کیکی که برای جشن عروسي انتخاب می شود باید طعم و مزه و تزیین بی نظیری داشته باشد تا رضایت مهمان ها […]
نوشته مدل های کیک عروسي زیبا و لاکچری اولین بار در shebreh.com پدیدار شد.
خرید انتی ویروس خرید آنتی ویروس فروش آنتی ویروس اورجینال‏
امروز 9 آذر 1398 است و من همراه پدرم که بر اثر انسداد روده و پارگی فتق بستری است هستم دو روز پیش بود که پدرم از درد به خود می‌پیچید با برادرم احمد آوردیمش پیش دکتر اسلامیان نوشت که سریع ببریدش بیمارستان و بستری کنید او رو بستری کردند و دکتر جراح حیدرزاده گفت بایست عمل بشه اما چون پدرم بیماری قلبی داشت تردید داشتند تا اینکه دکتر قلب دکتر جهانبخش رضایت داد برای عمل . ساعت 10 شب جمعه او رو عمل جراحی کردند و بعد از اینکه هوشیاری رو بدست آورد آوردن بخش
- امروز یک بیمار داشتم که به شدت سیگاری بود و دندوناش حساس بود کلی براش کار کردم و کمک کردم راحت تر جرمگیریش انجام بشه . بعدش خانمش اومد و ازم کلی تشکر کرد . آخر وقت بود و تو بخش تنها بودیم که بیمارم ده هزارتومن درآورد و گفت این شیرینی شماست منم گفتم نه نمیگیرم . از ایشون اصرار از من انکار آخرش گفتم اینجا دوربین داره بعدا با من برخورد میکنن که قبول کرد پولو بزاره تو جیبش . - اولین تصور ما از خداوند در کودکی خیلی جالبه . بچه که بودم عکس یک روحا
       
 
باید بنویسم از این روزهای ساعت پنج صبح بیدار شدن و دویدن و غذا را نجویده قورت دادن,این روزهای اضافه وزن و دوری و دلتنگی تمام دنیا و این روزهای سیزده چهارده ساعت درس خوندن.من این روزها رو با این عکس دوام آوردم.با این امید.با این شوق.
هرچند این بیمار بخاطر آمبولی چربی چندساعت بعد از جراحی طولانی و سخت اکسپایر شد و من هنوز حیرت و اندوه استادم رو بعد شنیدن این خبر و دویدنش تا بخش و فحاشی همراه های بیمار که ناباورانه به جسد پسرک جوان شو
دانلود فیلم جنجال در عروسي HD, دانلود رایگان فیلم ایرانی جنجال در عروسي 3D, دانلود فیلم جنجال در عروسي با کیفیت 720p, دانلود کامل فیلم جنجال در عروسينجوا آر دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
Aroosi Bab Esfanji,Bob Esfanji,The Marriage of SpongeBob,انیمیشن باب اسفنجی عروسي باب دوبله فارسی,باب اسفنجی شلوار مکعبی,تمام قسمت های سریال باب اسفنجی,دانلود باب اسفنجی عروسي باب با دوبله فارسی,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود کارتون عروسي باب اسفنجی,دانلود کالکشن کامل باب اسفنجی,دوبله فارسی انیمیشن باب اسفنجی عروسي باب,سایت دوستی ها,عروسي باب,نیکلودئون,
ادامه مطلب
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

سپید مشق دارونامه | پايگاه جامع درباره تمام دارو ها Fried Jeremy Tina ترفند استار دانلود سریال نهنگ آبی کامل،دانلود نهنگ آبی کیفیت بالا behsazanbar تولیدی گلدان پلاستیکی فیلتر لنز عکاسی