نتایج جستجو برای عبارت :

ي دختر کفش توزکي

خب! مثکه رسیدیم به یه شبِ تا صب درس خوندن. بهترم کمی حالا. نه که ویزیتِ روانِ دیروز از این رو به این رو کرده باشه همه چیو. نه اتفاقا دیروز از صب تا شب داغون بودم. بیمارستان نرفتم و تا ظهر که علی اومدم داشتم به این فکر میکردم که ای وای بیمارستان نرفتم و مورنینگ و کلاس رو از دست دادم (عجب فاجعه ای!). علی اومد و کمی درس خوندم، بیشترش رو اما بغلم کرد و سعی کرد آرومم کنه. با هر چیزی، از حرف زدن و توت فرنگی خوردن تا سیگار و ! در نهایت چهار و ده دقیقه پروپرا
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

dubaitravelnet.parsablog.com پروژه پاسارگاد gastar David AMIN SHOP میترا خانم عمومی و آزاد کتابخانه عمومی شهید مطهری مهریز ***موسیقی و آموزش درقزوین*** HACUBE