نتایج جستجو برای عبارت :

کتاب مبانی ماشین های الکتریکی امانوئل

بانوی خردمند
 بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را در جوی آبی پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.
مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید
از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد
مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود،
از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.
او مى دانست که جواهر به قدرى با
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

مهدی راد :: Mahdi Rad ایران حج،بزرگترین مرکز خرید و فروش فیش حج بلاگ نی نی های کوچولو نامه های من به خدا آگهینامه در جستجوی کوچ کولر گازی گری مشاوره کودک Bestkonkur تعمیر آبسردکن در تهران