نتایج جستجو برای عبارت :

داستان های در سفر های جنوب

رفته بود ببینتش. از این دیدارهاي خیلی اروتیک و درامی که نه با همیم نه نیستیم. نه می تونم باشم کنارت نه دلم می آد نبینمت دیگه. از اینا که نه نزدیکیم نه دور و بعدِ یه مدت طولانی سری می زنیم به هم. مدتی که مقدار زیادیش بی خبری بوده و هرکی افتاده پی گیر و گرفت زندگی خودش. از همونا که راه ها سوا می شه از هم و کل روز درگیر زندگی خودتی و تا آخر شب نه زنگی و نه پیامی و نه ردی و نشونی. که دیگه آخر شب می شه و ولو می شی رو تخت و بازم می بینی که خبری نیست و با خودت م
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

koobin خیانت23 تعمیرات وسایل برقی Kimberly Chuck app10 آموزش تبليغات در گوگل وبلاگ مدرسه شطرنج منطقه 17 تهران babolyar