هری سردی گفت: "من فکر می کنم او درخشان است."پسر گفت: "آیا؟" پسر با عصبانیت کمی گفت. "چرا او با شماست؟ والدین شما کجا هستند؟ "هری کوتاه گفت: "آنها مرده اند." او با این پسر خیلی نگران نیست."اوه، متاسفم، گفت:" دیگر، به نظر نمی آید متاسفم در همه. "اما آنها نوعی ما بودند، آیا آنها نبودند؟""اگر آنها این را بدانند، آنها جادوگر و جادوگر بودند.""من واقعا فکر نمی کنم آنها باید به دیگران اجازه بدهند، آیا شما؟ آنها فقط یکس
درباره این سایت