نتایج جستجو برای عبارت :

دانلود کلیپ ی

گلویم می سوزد. باید سر و شکلم را درست کنم که فاطمه نترسد. من باید آرامشان کنم. فاطمه می رسد جلوی من. چشم هایش سرخ است:-چی شد؟جواب ندارم. موهایم را چنگ می زنم. دوباره صدایم می زند:-امیرمهدی! میگم چی شد؟ پیداشون کردی؟ مجروح بودن؟لبهایم روی هم قفل شده اند. پدربزرگ و رضا می رسند. پدربزرگ با دیدن حالم همه چیز را می فهمد. در آغوشم می گیرد.
لباس هایم گرم شده بود. به بدنم دست کشیدم. خودم سالم بودم؛ 
ادامه مطلب
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

تولیدی پوشاک علی لوازم آرایشی و بهداشتی تیراژه شهرکرد کشتیرانی دریا گیتی ساحل استيل زرّين Jon علوم فنی ومهندسی تمامی سریال های ترکی مرجع خرید ارزانترین فالوور و لایک ایرانی اینستاگرام آپشن خودرو | دنیای آپشن