هری دنبال هقرید بر روی سنگ رفت. آسمان اکنون کاملا روشن بود و دریا در نور خورشید درخشید. قایق عمو ونون استخدام شده بود هنوز هم وجود دارد، با آب زیادی در پایین پس از طوفان.هری پرسید: "چطور اینجا بودی؟" نگاهی به اطراف قایق دیگری داد."پرواز کرد،" گفت: هیگرید."پرواز کرد؟""آره - اما ما به این کار برگشتیم در حال حاضر من نمی توانم سحر و جادو استفاده کنم.آنها در قایق حلقه زدند، هری هنوز به هجرت نگاه کرد، تلاش کرد تصور کند او پرواز کند.هرچ
درباره این سایت