نامشان
داعش بود، آمده بودند ما را به جهنم ببرند و خودشان سر راه به بهشت بروند! دعوتنامهشان
در دست چپشان بود و با انگشت شهادتین دست راست، آسمان را نشان میدادند!مادرم
برای شرعی بسیار پیر بود و طعم حوریان بهشتی را نمیداد، او را کشتند، خواهر
کوچکم را همچون برهای تازه نگه داشتند. او باکره بود! همچون مریم، کمی معصومتر،
کمی کوردتر، همچون آب زلال! خواهرم باید زن امیر الاکبر میشد!خدا شاهد
بود، ما تفنگ نداشتیم، سرود «خوایه وهتهن
درباره این سایت