بنده ی نفسم شدم، سوز و نوایم رفت. رفتاز نفس افتادم و حال دعایم رفت. رفتغفلتم توفیق توبه کردنم را برده استاز قنوتم رَبَّنا إغْفِرْ لَنایم رفت. رفتبار من را آتش ناشکری ام سوزانده استاز کفم سرمایه ی روز جزایم رفت. رفتعبد رسوایم. فقط دردسر مولا شدمآبرویم پیش او وقتی حیایم رفت، رفتدر سحرها خلوتی با دلستانم داشتمآن قدر بد کردم آخر از سرایم رفت. رفتسوی نامحرم نظر کردن سلاحم را گرفتبرکت از این زندگی تا اشک هایم رفت. رفتدل خوشم «صحن دلم» وقف ع
درباره این سایت