نتایج جستجو برای عبارت :

دانلود آهنگ عربی اشک موت

مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد.کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند.سنگ زیبای درون چشمه دید.آن را برداشت و در خورجینش گذاشت وبه راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به اوداد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد.نگاهی به زاهد کرد و گفت:آیا آن سنگ را به من می دهی؟زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خو
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

beti58.parsablog.com صبح شنبه نقش کویر همه چی موجوده دکتر ناصر تقوی اخبار فیلم سیمی لرن دستگاه خشک کن میوه fderty