نتایج جستجو برای عبارت :

انشا درباره درد دل یک رفتگر شهرداری در قالب طنز

دیروز تا ساعت ۱۱ و نیم بیشتر کلاس نداشتم ، 
اما تا ساعت ۶ موندیم دانشکده و فقط حرف زدیم ، از در و دیوار گفتیم و داد زدیم و بازی کردیم ، 
چقدر خوبه ،چقدر.
من تا الان به ۵ نفر رابطه و شکست عشقی قبلی م رو گفتم ،
الان احساس ميکنم دیگه نیازی نبود اصلا بر پنهان کردنش!
اتفاقا به آدمها تجربیاتم رو منتقل ميکنم. و شاید باور کردنش سخت باشه، دیگه برام پشیزی نمی ارزه اون آدم. پشیزی!
دیروز بیشتر از همیشه تشنه و گشنه بودم:) تشنگی زیاااد
بابا چند وقته که خیلی به ه
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها

خدمات آنلاین انجمن معماران بشاگرد-گوهران Anthony محصولات ارگانیک سلامتی زیبایی، تناسب اندام بر پایه آلوئه ورا و موم زنبور عسل ویزای اسلواکی ميهن استون , جامع ترين سايت سنگ ايران فصل پنجم The jokes on you کرنل پنیک Michael