دیروز تا ساعت ۱۱ و نیم بیشتر کلاس نداشتم ،
اما تا ساعت ۶ موندیم دانشکده و فقط حرف زدیم ، از در و دیوار گفتیم و داد زدیم و بازی کردیم ،
چقدر خوبه ،چقدر.
من تا الان به ۵ نفر رابطه و شکست عشقی قبلی م رو گفتم ،
الان احساس ميکنم دیگه نیازی نبود اصلا بر پنهان کردنش!
اتفاقا به آدمها تجربیاتم رو منتقل ميکنم. و شاید باور کردنش سخت باشه، دیگه برام پشیزی نمی ارزه اون آدم. پشیزی!
دیروز بیشتر از همیشه تشنه و گشنه بودم:) تشنگی زیاااد
بابا چند وقته که خیلی به ه
درباره این سایت